وَ لَقَدْ مَكَّنَّا هُمْ فيمَآ اِنْ مَكَّنَّكُمْ فِيهِ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَ أَبْصَارًا وَ أَفْئدَةً فَمَآ أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لآ أَبْصَارُهُمْ وَ لآ أَفئدَتُهُم مِنْ شئ إًِّذْ كَانوُا يَجْحَدوُنَ بِأَيَاتِ اللَّهِ وَ حَاقَ بِهِمْ مَا كَانوُا بِهِ يَسْتَهْزِؤنَ؛
و به آن قوم (عاد) تمكين و قوّتى داديم كه شما امّت را چنان نيروى بدنى نداديم وبا آنكه بر آنها گوش و چشم و قلب مدرك قرار داديم، هيچ اين قواى مدركه آنها را از عذاب نرهانيد. بدينجهت كه آيات خدا را انكار مىكردند و آنچه را كه استهزا كردند به آنها فرارسيد.
پيشرفت علم جنين شناسى پرده از چهره يكى ديگر از موارد اعجاز قرآن برداشته و آنهم ترتيب حواس در آيات قرآن مىباشد.
قرآن كريم به ذكر گوش و چشم به عنوان دو حسّ اصلى از ابزارهاى شناخت و ارتباط با جهان خارج، اكتفا كرده و اين به جهت اهميت بسيار زياد اين دو حس در كار ادراك حسّى است؛ امّا نكته بسيار جالب و شگفتانگيز، تقدّم گوش بر چشم در آيات قرآن است. در قرآن كريم نوزده مورد به لفظ گوش (سَمْع) و چشم (بَصَر) اشاره شده كه از اين نوزده مورد، هفده بار واژه «سَمْع» بر «بَصَر» مقدّم شمرده شده، بهطورىكه ابتدا از گوش و سپس از چشم صحبت به ميان رفته است.
حال مىخواهيم ببينيم، از نظر علمى دليل تقدّم گوش بر چشم در آيات قرآن چيست؟
1. حسّ شنوايى از جمله حواسّى است كه بلافاصله پس از تولّد شروع بهكار مىكند؛ زيرا نوزاد به محض تولّد مىتواند صداها را بشنود كه اين خود يكى از رفلكس هاى طبيعى نوزادان است به اين صورت كه در هنگام تولّد، نوزاد با شنيدن صداى شديد پلك زده و حركت مىكند و شروع به گريه مىكند. اين در حالى است كه براى ديدن اشيا بهطور واضح نياز به زمان داريم.
تحقيقات جديد علمى فيزيولوژيستها ثابت كرده است كه حسّاسيت شبكيه چشم انسان در مقابل نور به هنگام تولّد ضعيف است و رشد ساختمان شبكيه چشم، تقريباً در پايان شش ماهه اول تولّد كامل مىشود. بهطورىكه نوزاد در شش ماه دوم عمر بهوضوح قادر به رويت اشيا است.
لازم به ذكر است كه نوزاد در بدو تولّد، نمىتواند در برابر صداهاى ضعيف و كوتاه واكنش نشان دهد، امّا در برابر صداهاى بلند و شديد مىتواند واكنش نشان دهد و پس از پشت سر گذاشتن مراحل رشد، مى تواند بين صداهاى متفاوت با فركانسهاى مختلف تفاوت قايل شود. اين تكامل در رشد شنوايى از سال سوم تولد شروع مىشود و حدود 13 تا 14 سالگى به كمال رشد خود مىرسد.
2. حس شنوايى هميشه و در همه حال مىتواند وظيفه خود را بدون حتى اندكى توقف انجام دهد، در حالى كه اين در مورد بينايى صادق نيست. يعنى در برخى شرايط انسان قادر به ديدن نيست؛ مثلاً در تاريكى، حتّى با وجود چشمهاى باز قادر به رويت واضح اشياء نيستيم امّا مىتوانيم به خوبى بشنويم، همچنين در هنگام خواب كه انسان چشمانش را مىبندد و مىخوابد. امّا اگر در محيط سر و صدا ايجاد شود، فرد از خواب بيدار مىشود. چرا كه تحقيقات جديد فيزيولوژيستها ثابت كرده آخرين حسّى كه در هنگام خواب حساسيت خود را از دست مىدهد، حسّ شنوايى است و اين خود يكى ديگر از دلايل قاطع اعجاز قرآن است.
خداوند متعال در داستان اصحاف كهف و در بيان خواب چند صدساله ايشان، بهطور شگفتانگيزى مىفرمايد:
فَضَرَبْنَا عَلَى أذَانِهِمْ فِى الْكَهْفِ سِنيِنَ عَدَدًا؛
پس ما بر گوش آنها (در آن غار) تا چند سالى پرده بيهوشى زديم.
3. گوش در كار ادراك حسّى و امر يادگيرى و تحصيل دانش از چشم مهمتر است؛ زيرا يادگيرى زبان و تحصيل علوم در صورت از دست دادن بينايى براى انسان، امكانپذير است ولى اگر شنوايى را از دست بدهيم يادگيرى زبان و تحصيل دانش برايمان امرى مشكل خواهد بود.
يكى از دلايل مهمى كه نشاندهنده اهميت تأثير گوش در ادراك و آموزش است، اين است كه قرآن آنرا به تنهايى در كنار عقل ذكر كرده است تا بفهماند ميان گوش و عقل رابطه محكمى وجود دارد.
خداوند در قرآن كريم مىفرمايد:
وَقَالوُا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَاكُنَّا فِى أَصْحَابِ السَّعيرِ؛
و آنگاه (اهل دوزخ با تأسف و حيرت با هم) مىگويند كه اگر ما (در دنيا) سخن انبيا را مىشنيديم يا به دستور عقل رفتار مىكرديم امروز از دوزخيان نبوديم.
همچنين در بسيارى از آيات قرآن واژه «سَمْع» به معناى فهم و تدبّر و تعقّل به كار رفته است كه در اين مورد به آيه زير اشاره مىكنيم:
وَ إذَا سَمِعُوا مَآ أُنزِلَ إِلَى الرَّسولِ تَرَىَّ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفوُاْ مِنَ الْحَقِّ يَقوُلُونَ رَبَّنَأَ أمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ؛
و چون آياتى را كه به رسول فرستاده شد بشنوند اشك از ديده آنها جارى مىشود؛ زيرا حقّانيت آنرا شناخته و گويند: بار الها ما (به رسول تو، محمّد(ص) و كتاب آسمانى او، قرآن) ايمان آورديم، ما را در زمره گواهان صديق او بنويس.
«امام علی(ع)» نیز در قسمتی از یکی نامههای خود «خطاب به معاویه» مینویسند:
فَإسلامُنَا قَد سُمِعَ وَ جَاهِلِیَّتُنَا لاَ تُدفَعُ...؛
پس از این، بدان که به تحقیق اسلام ما را همه شنیدهاند و میدانند و شرف و عزّت ما را در عصر جاهلیت، همه میدانند و هیچکس منکر نیست ... .
همچنین «در کلمات قصار آن حضرت» چنین آمده است:
وَ کَانَ إذَا غُلِبَ عَلَی الکَلامِ لَم یُغلَب عَلَی السُّکُوتِ وَ کَانَ عَلَیَ مَا یَسمَعُ أحرَصَ مِنهُ عَلَی أن یَتَکَلَّمَ ...؛
اگر در سخن گفتن کسی بر او (برادر دینی) غلبه میکرد، در خاموشی، هیچکس نمیتوانست بر او چیره شود و بدینگونه بود که نسبت به شنیدن سخن از دیگری حریصتر بود تا اینکه خود سخن بگوید ... .
با تأمّلی عمیق در کلام مولا(ع) ارزش شنیدن و اهمیت و برتری سیستم شنوایی بر تکلّم نیز مشخص میگردد.
4. يكى ديگر از دلايل اهميت فوقالعاده گوش و چشم كه در ابتداى بحث از آن صحبت شد، نقش هر يك از اين اعضا در تعادل بدن است؛ در واقع اطّلاعات ارسالى از چشمها و سيستم دهليزى واقع در گوش داخلی همراه با اطّلاعات حسّ عمقی از گردن و اندامها به سمت سيستم عصبى مركزى آمده و پس از هماهنگىهاى لازم به طرف مراكز بالاتر مغزى مىروند و احساس تعادل را ايجاد مىكنند. جالب است بدانیم، اگر عملکرد یکی از این اجزاء از بین برود، دو جزء دیگر میتوانند به تدریج حسّ تعادل را ایجاد کنند، ولی اگر دو جزء از بین بروند یک جزء به تنهایی نمیتواند این فقدان را جبران کند و حسّ تعادل از بین میرود.
پس، حواس محدودیتهایی دارند و گاهی دچار ناتوانی و ضعف میشوند که در ذیل با توجّه به کلام شیوای مولایمان علی(ع) بحث مینماییم.
5. نكته جالب اين است كه قرآن، گوش را به صورت مفرد ذكر مىكند ولى چشم «بَصر» را در اكثر آيات به صورت جمع «أَبصَار» مىآورد.
اين خود يكى از نشانه هاى اعجاز در روش قرآن است، به اين دليل كه حسّ شنوايى صداهايى را كه از تمام جهات مىرسد، دريافت مىكند. در حالىكه چشم، فقط وقتى مىتواند ببيند كه انسان خواسته باشد چشم را به طرف چيزى كه مىخواهد به آن بنگرد، برگرداند و اگر در مكانى افرادى جمع باشند و صدايى بهوجود آيد، همگى تقريباً همان صدا را به طور يكسان مىشنوند؛ در صورتىكه، همين عده يك چيز را از زواياى مختلف مىبينند و به همين دليل، ديدشان نسبت به آن شئ كاملاً يكسان و شبيه به هم نخواهد بود، كما اينكه ممكن است آنها در همان لحظه به تبع سمتى كه به آن مىنگرند، اشياى مختلف ديگر رانيز ببينند.
علاوه بر اين، هرگاه صدايى كه مستقيماً از جايى به سمت ما مىآيد، امواج صوتى آن در يك زمان به هر دو گوش مىرسد و شدّت تأثيرش بر پرده هر دو گوش يكسان است. اما اگر به چيزى كه در برابر ما قرار گرفته بنگريم، صورتى كه در شبكيه چشم راست نقش مىبندد با شكل همان چيزى كه در شبكيه چشم چپ نقش مىبندد، فرق دارد؛ زيرا چشم راست، اشياء را از طرف راستشان مىبيند، در حالىكه چشم چپ آنها را از طرف چپشان مىنگرد.
محدودیت شنوایی و بینایی از منظر نهجالبلاغه
حضرت امیرالمؤمنین(ع) نیز در بیان «محدودیت شنوایی و وجود رنگها و اجسام نامرئی و بسیار ریز و همچنین محدودیت قدرت دید مخلوقات» میفرمایند:
کُلُّ سَمِیعٍ غَیرَهُ یَصَمُّ عَن لَطیِفِ الأصواتِ و یُصِمُّهُ کَبیرُهَا و یَذهَبُ عَنهُ مَا بَعُدَ مِنهَا وَ کُلُّ بصِیرٍ غَیرُهُ یَعمَیَ عَن خَفِیِّ الألوانِ وَ لَطِیفِ الأجسَامِ ...؛
هر شوندهای جز خدا در شنیدن صداهای ضعیف، کر و در برابر صداهای قوی، ناتوان است و آوازهای دور را نمیشنود و هر بینندهای غیر از او در دیدن رنگهای ناپیدا و غیر واضح و اجسام بسیار ریز، نابینا و عاجز است ... .
در واقع این سخن حکیمانة پیشوای متّقیان، اشارتی است بسیار شگفت به علم صوتشناسی (Akustik) و نورشناسی (Photology)؛ چراکه چشم انسان همه رنگها را نمیبیند (مانند رنگهای موجود در نور خورشید و انواع اشعهها که باید با وسایل الکترونیک پیشرفته مشاهده کرد) و گوشها نیز محدودیتهایی دارند؛ مثلاً گوش انسان تا 2000 ارتعاش و گوش سگ تا 7000 ارتعاش صوتی را درک می کند. تمام اینها نکات علمی دقیق و ظریفی است که در عصر حاضر، دانشمندان علوم به آن رسیدهاند و شگفتآور آن که مولا علی(ع) قرنها قبل به اینگونه از واقعیتها اشاره فرمودهاند.
خطای دید از نظر امام علی (ع)
لَیسَتِ الرُّؤیَةُ مَعَ الأبصَارِ فَقَد تَکذِبُ العُیُونُ أهلَها وَ لاَ یَغُشُّ العَقلُ مَنِ استَنصَحَهُ؛
اندیشیدن همانند دیدن نیست؛ زیرا گاهی چشمها دروغ مینمایند. امّا آن کس که از عقل نصیحت خواهد به او خیانت نمیکند.
خطای دید نوعی ادراک غلط بینایی است که با حقیقت شیء دیده شده مطابقت ندارد. برخی از انواع خطاهای چشمی، بین عموم مردم وجود دارد و همه، آنها را با روشی مشابه درک میکنند. یکی از نمونههای این گونه خطاها، دیدن سراب است که گاهی برای مردم پیش میآید؛ یعنی از دور سرابی میبینند و گمان میکنند آب است.
بنابراین، این کلام شیوا، خطّ بطلان بر گفتار انسانهای نادانی است که میگویند دلیلی بزرگتر و بالاتر از حس و دیدن با چشم نیست.
اكنون با دانستن اين همه شگفتى و نظم و هماهنگى در هر يك از اين اعضاى بدن انسان، مىتوان به اهميت ساير حواس نيز پى برد و دانست كه هيچ نظمى درخلقت انسان بدون علّت نيست؛ خلقتى كه خالق انسان مرحله به مرحله آنرا در كتاب خود بيان داشته و در سخنان مولایمان علی(ع) نیز بارها اشاره شده است و علم امروزی بر آن صحّه می گذارد که اين یکی از دلايل اعجاز قرآن کریم است؛ پس به حقيقت بايد گفت، آفرين بر قدرت كامل بهترين آفريننده.
«ولز» (از دانشمندان برجسته انگلستان) مىگويد:
«هر كس بخواهد دينى را اختيار كند كه سير آن با تمدّن بشر پيشرفت داشته باشد، بايد كه دين اسلام را اختيار كند و اگر بخواهد كه معنى اين دين را بيابد به قرآن مراجعه كند. قرآن، بهترين راهنماى يك عقيده قلبى يعنى توحيد و اخلاق فاضله است. اسلوب فصاحت و بلاغت آن به حدّى زيباست كه عقول عقلا را حيران ساخته است؛ قرآن كتابى است ابدى و جهانى.»
دکتر حسن کریمی یزدی (از معاونت آموزش، تحقیقات و فناوری، دانشگاه علوم پزشكي قم)