بررسی خطبه متقین (همام)
آثار مستقلی در شرح خطبه متقین نگاشته شده است از جمله :
1-اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (2 جلد) ؛ تالیف : آیه الله مکارم شیرازی
2-متقین (دریافتی ادبی از خطبه متقین) ؛ تالیف : سید مهدی شجاعی
3-اوصاف پارسایان ؛ تالیف : دکتر سروش
متن خطبه متقین :
روايت شده يكى از ياران امير المؤمنين علیه السلام كه او را همّام مىگفتند و مردى عابد بود به حضرت عرضه داشت: اهل تقوا را چنانكه گويى آنان را مىبينم براى من وصف كن. امام در پاسخ او درنگ كرد ، سپس فرمود: اى همّام، تقواى الهى پيشه كن و كار نيك انجام ده، زيرا خداوند با اهل تقوا و اهل كار نيك است.
در ابتدای خطبه حضرت امیر ع صرفا دو توصیه به همام می فرمایند : 1- تقوا 2- احسان
تقوا در نهج البلاغه
«اتقوا الله» 38 بار در قرآن ؛ 6 بار در نهج البلاغه آمده است
تقوا در لغت :
از ماده «وَقْى» به معناى حفظ و صيانت و نگهدارى از چيزي كه غالبا ملازم با ترس از آن است لذا به معناي خوف نيز به كار مي رود.
تقوا در اصطلاح :
انجام اموری که موجب سلامت نفس است و نگهداري نفس (خودنگهداری) از آنچه انسان را به خطر می اندازد= انجام واجبات و ترک محرمات
در فارسي تقوا را به پرهيزكاري معنا مي كنند چون لازمه صيانت ، ترك و پرهيز است .
دستور به تقوا (خود نگهداری) با آزادي تنافي ندارد زیرا زندگي انساني مستلزم هدف و پيروي از اصول معين براي دستيابي به آن است. دستيابي به اصول ، مستلزم انجام و ترك است در نتیجه تقوا لازمه انسانيت است و تنها از مختصات دينداري نيست. تقوا محدوديتي است كه عين مصونيت است زيرا انسان را از مخاطرات حفظ مي كند لذا حضرت امیر ع به زیبایی می فرمایند :
ألا فصونوها و تصوّنوا بها = تقوا را حفظ كنيد و بوسيله تقوا براي خود مصونيت ايجاد كنيد.(خطبه 189)
تبیین این جمله آن است که اموریبهجسمآسیبمیزندوممکناستاورابیمارکند کسیکهناپرهیزیکندوهرچیزیبخوردبهخودستمکردهبیمارمیشودوعمرشکوتاهمیشود روحانساننیزچنیناست اما ویژگیبیماریروحآناستکهباحواسدرکنمیشودامااثرآنآنیولحظهایاست.
تمامیاموریکهتحتعنوانتقواتوصیهمیشودموجبسلامتیورشدوکمالروحمیشودلذا در قرآنگناهراظلمبهنفسمیداند(ظلمواأنفسهم( حضرت علی ع نیز در تبیین اقسام ظلم می فرمایند :
خطبه 176 : بدانيد ظلم و ستم بر سه گونه است: ستمى كه هرگز بخشوده نمىشود، و ستمى كه بدون مجازات نخواهد بود و ظلمى است كه از آن صرفنظر مىشود و باز خواست ندارد.
اما ظلمى كه بخشوده نخواهد شد «شرك بخدا است» خداوند مىفرمايد: «خداوند هيچگاه از شرك به خود در نمىگذرد»
ما ظلمى كه بخشوده مىشود ستمى است كه بنده با گناهان صغيره به خويشتن كرده است
و اما ستمى كه بدون مجازات نمىماند ستمگرى بعضى از بندگان به برخى ديگر است
دو نمونه از محدودیت هایی که موجب مصونیت است :
مثال اول : خانه : هر انسانی برای آنکه از آسیب های و خطرات طبیعی محیطی و انسانی برای خود مسکن و چهار دیواری می سازد و در جهت استحکام و ارتقاء امنیت آن تلاش می کند هرچند این امور موجب محدودیت است اما چون برای او ایمنی را به ارمغان می آورد از آن استقبال می کند .
مثال دوم : لباس : خداوند در قرآن می فرماید :
يا بَني آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُواري سَوْآتِكُمْ وَ ريشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ (اعراف : 26)
اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستاديم كه اندام شما را مىپوشاند و مايه زينت شماست اما لباس پرهيزگارى بهتر است! اينها (همه) از آيات خداست، تا متذكّر (نعمتهاى او) شوند!
در این آیه علی رغم آنکه لباس موجب محدودیت می شود اما به جهت آنکه بدن را می پوشاند و سبب ایمنی انسان می گردد مایه زینت انسان شده است هر انسانی تلاش می کند لباس در رنگها و مدل های مختلف انتخاب کرده و بپوشد .
آثار تقوا یا رعایت بهداشت روح :
خطبه 228 : تقوا كليد درستى و اندوخته روز قيامت است، آزادى است از قيد هر رقّيت، نجات است از هر بدبختى. به وسيله تقوا انسان به هدف خويش مىرسد و از دشمن نجات پيدا مىكند و به آرزوهاى خويش نائل مىگردد.
خطبه 198 : همانا تقوا و ترس از خدا، داروى بيمارىهاى دلها، روشنايى قلبها، و درمان دردهاى بدنها، مرهم زخم جانها، پاك كننده پليدىهاى ارواح، و روشنايى بخش تاريكى چشمها، و امنيّت در نا آرامىها، و روشن كننده تاريكىهاى شماست.
پس اطاعت خدا را پوشش جان، نه پوشش ظاهرى، قرار دهيد، و با جان، نه با تن، فرمانبردار باشيد تا با اعضا و جوارح بدنتان در هم آميزد، و (آن را) بر همه امورتان حاكم گردانيد.
اطاعت خدا را راه ورود به آب حيات، شفيع گرفتن خواستهها، پناهگاه روز اضطراب، چراغ روشنگر قبرها، آرامش وحشتهاى طولانى دوران برزخ، و راه نجات لحظات سخت زندگى، قرار دهيد
زيرا اطاعت خدا، وسيله نگهدارنده از حوادث هلاك كننده، و جايگاههاى وحشتناك، كه انتظار آن را مىكشيد، و حرارت آتشهاى بر افروخته است.
پس كسى كه تقوا را انتخاب كند، سختىها از او دور گردند، تلخىها شيرين و فشار مشكلات و ناراحتىها برطرف خواهند شد، و مشكلات پياپى و خستهكننده، آسان گرديده
و مجد و بزرگى از دست رفته چون قطرات باران بر او فرو مىبارند، رحمت باز داشته حق باز مىگردد، و نعمتهاى الهى پس از فرو نشستن به جوشش مىآيند، و بركات تقليل يافته فزونى گيرند.
پس به جهت خدا تقوا داشته باشید خدایی كه با پند دادن شما را سود فراوان بخشيده، و با رسالت پيامبرش شما را نيكو اندرز داده، و با نعمتهايش بر شما منّت گذاشته است. خود را براى پرستش خدا فروتن داريد، و با انجام وظائف الهى، حق فرمانبردارى را به جا آوريد.
خطبه 16 : بدانيد خطاها اسبان سركشند كه افسار گسيخته سوارههاى خود را به پيش مىبرند تا به جهنم وارد كنند. آگاه باشيد كه تقوا مركبهاى راهوار است كه مهارشان به دست سوارههاى آنها سپرده شده، در نتيجه آنان را وارد بهشت مىنمايند.
سيد رضي : در اين سخن كوتاه جايگاهى از زيبايى است كه از هر گونه توصيف بيرون است، بهرهاى كه از شگفتى در اين كلام به انسان مىرسد بيش از درك حقايقى است كه در آن وجود دارد. در اين سخن علاوه بر آنچه گفتيم اضافاتى از فصاحت هست كه زبان از بيانش عاجز، و انديشه از رسيدن به ژرفايش ناتوان است. اين گفتار مرا نمىفهمد مگر كسى كه عمرش را در صنعت فصاحت صرف كرده، و انديشهاش به ريشههاى آن نفوذ كرده باشد، و جز دانايان احدى قدرت تعقّل اين كلام را ندارد
حکمت 203- اى مردم تقوای الهی پیشه کنید كه اگر سخنى بگوئيد مىشنود، اگر پنهان داريد ميداند. و آماده براى مرگى باشيد كه اگر از آن فرار كنيد به شما دست مىيابد. اگر بايستيد شما را مىگيرد. و اگر فراموشش كنيد شما را فراموش نخواهد كرد.
حکمت 210- در تقواى الهى خويش كسى را الگو گيريد كه در نفى تمامى وابستگىها دامن همت به كمر زده باشد
و در اين فاصله حيات و زندگى به سرعت در راه خدا گام بر مىدارد. و از ترس اعمال بدش بسوى مغفرت خداوند رو مىآورد، در بازگشت بعالم آخرت و سرانجام زندگى و عاقبت كار مىانديشد
حکمت 370- مىگويند امام كمتر بر منبر قرار مىگرفت مگر اين كه قبل از خطبه، اين سخن را مىفرمود:
اى مردم از خدا بترسيد هيچ كس بيهوده و عبث آفريده نشده كه به لهو و بازى پردازد، و رها نگرديده تا به كارهاى لغو و بى ارزش مشغول شود
آثار احسان
1- سبب جلب همراهي خدا :
ان الله مع الذين اتقوا و الذين هم محسنون
(نحل : 128 )
2- سبب جلب محبت خدا :
204 كسى كه سپاس نيكىات را به جا نياورد تو را در نيكى كردن بى رغبتنكند، چرا كه سپاست را كسى به جا مىآورد كه از آن نيكى بهره نبرده (خدا)، و تو از سپاس سپاسگزار بيش از آنچه كفران كننده نعمت از بين برده به دست مىآورى، «و خداوند نيكوكاران را دوست دارد»
کیفیت و کمیت احسان
دو معیار برای احسان :
1-نامه 31 : أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ
و نيكى كن چنانكه علاقه دارى به تو نيكى شود
وليعفوا و ليصفحوا ألا تحبون أن يغفر الله لكم و الله غفور رحيم (نور :22)
بايد عفو كنند و چشم بپوشند آيا دوست نمىداريد خداوند شما را ببخشد؟
2-وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْك (قصص 77)
هم چنانكه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن
بخش دوم خطبه متقین :
همّام به اين مقدار سخن (توصیه به تقوا و احسان) قناعت نكرد و حضرت را قسم داد. حضرت خدا را سپاس و ثنا گفت و بر پيامبر- كه درود خدا بر او و آلش باد- درود فرستاد و سپس حضرت امیر ع قبل از بیان صفات تفصیلی متقین چند نکته را به عنوان مقدمه بیان آن اوصاف ذکر کردند .
نکته اول :
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَه (اما بعد، خداوند پاك و برتر ، مخلوقات را آفريد در حالى كه از اطاعتشان بىنياز، و از گناهشان ايمن بود، زيرا عصيان عاصيان به او زيان نمىرساند، و طاعت مطيعان او را سود نمىدهد.)
اولین نکته بی نیازی خداوند از اطاعت بندگان است . شاید بیان این نکته در ابتدای بیان صفات متقین از آن رو باشد که به مخاطب بفهماند هرآنچه تحت عنوان ویژگی برای متقین شمرده می شود برای خداوند هیچ نفعی ندارد و همه ی فایده ی عمل به آن و نیز ترک آن متوجه خود افراد است . در همین راستا حضرتش در خطبه 183 در تفسیر آیاتی که خداوند از مردم طلب یاری و نیز مطالبه قرض کرده است می فرماید :
خطبه 183 : خداوند فرموده است: «اگر خدا را يارى كنيد او شما را نصرت مىدهد و قدمهايتان را ثابت نگه مي دارد»و نيز فرموده است: «كيست كه به خداوند قرض دهد تا خداوند به او چند برابر عطا كند و براى او پاداش بىعيب و نقصى قرار دهد» (اما بدانيد) در خواست يارى او از شما نه به خاطر ضعف و ناتوانى است، و قرض گرفتنش از شما نه به خاطر كمبود است، او از شما يارى خواسته در حالى كه لشكرهاى آسمان و زمين از آن او است و عزيز و حكيم است، در خواست قرض كرده در حالى كه گنجهاى آسمان و زمين به او تعلق دارد و بىنياز و حميد است (بلى اينها نه از جهت نيازى است كه او دارد بلكه) خواسته است شما را بيازمايد كه كداميك نيكوكارتريد.
بعد از توجه به بی نیازی خداوند از اطاعت و عبادت بندگان ممکن است این سوال در ذهن شنونده ایجاد شود که اگر چنین است و خداوند از اطاعت بندگان سودی نمی برد پس فلسفه این دستورات و اصلا خلقت انسان چیست ؟ در نهج البلاغه هدف خلقت و آفرینش انسان آزمایش و امتحان بندگان معرفی شده است از آن جهت که دنیا مکانی موقتی و گذرا است و بناست همه انسان ها در عالمی دیگر بنام آخرت به عنوان جایگاه ابدی در آن قرار گیرند :
نامه 55 : از نامههاى امام عليه السلام به معاويه
اما بعد خداوند سبحان دنيا را مقدمه براى ما بعد آن (آخرت) قرار داده و اهل دنيا را در بوته امتحان در آورده، تا روشن شود كدام يك بهتر عمل ميكنند، ما براى دنيا آفريده نشدهايم و تنها براى كوشش و تلاش در آن مأمور نگشتهايم، ما در دنيا آمدهايم تا بوسيله آن آزمايش شويم
نامه 31 : پسرم، بدان تو براى آخرت آفريده شدى، نه دنيا، براى رفتن از دنيا، نه پايدار ماندن در آن، براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنيا، كه هر لحظه ممكن است از دنيا كوچ كنى، و به آخرت در آيى.
نکته دوم :
فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعَايِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا مَوَاضِعَهُمْ (و معيشت آنان را بينشان تقسيم كرد و هر كدام را در دنيا به جاى خويش قرار داد)
امام علی ع قبل از بررسی تفصیلی صفات متقین نکته دومی را تذکر می دهند و آن مساله اقتصاد و معیشت و طبقات اقتصادی است. در این کلام اصل تفاوت درآمدی مردم به عنوان حکمتی الهی بیان شده است چنانکه در قرآن می خوانیم :
نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا (زخرف : 32)
ما [وسايل] معاشِ آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كردهايم، و برخى از آنان را از [نظر] درجات، بالاتر از بعضى [ديگر] قرار دادهايم تا بعضى از آنها بعضى [ديگر] را در خدمت گيرند (32)
چنانکه در آیه ملاحظه می شود تفاوت درآمدی مردم است که سبب می شود چرخ زندگی اجتماعی به گردش درآید و هر کس بر حسب موقعیت مالی و اقتصادی به ایفای یک شغل و حرفه مشغول گردد. در غیر اینصورت و در فرض تساوی درآمدها افراد در ایفای نقش هایی که به ظاهر از نظر اجتماعی فروتر اند اقدام نمی کرند.
بنابراین اختلاف امكانات مادي و معنوي انسانها در اجتماع امري طبيعي و لازم است و نبودن اختلاف موجب آسيب است . افزون بر آن یکی دیگر از حکمتهای این اختلاف آزمایش است چنانکه در سوره فجر می خوانیم :
سوره فجر : امّا انسان، هنگامى كه پروردگارش وى را مىآزمايد، و عزيزش مىدارد و نعمت فراوان به او مىدهد، مىگويد: «پروردگارم مرا گرامى داشته است.» (15)و امّا چون وى را مىآزمايد و روزىاش را بر او تنگ مىگرداند، مىگويد: «پروردگارم مرا خوار كرده است.» (16)ولى هرگز چنین نیست
حسب این آیات فقر و ثروت هر دو آزمایش الهی است و هیچکدام نشان تحقیر و یا تکریم فرد نیست .
نکته ای که تذکر آن ضروری است آن است که پذیرش تفاوت در زمینه درآمد به معنای عدم مبارزه با مفاسد اقتصادی و فاصله طبقاتی شدید نیست. پذيرش تفاوتهاي تكويني به معناي انفعال و سكون نيست . بلكه به معناي كشف استعداد و تلاش براي شكوفايي آن است. و أن ليس للانسان الا ما سعي (نجم : 39)
حضرت امیر ع بعد از بیان تفاوت اقتصاد و معیشت مردم می فرمایند : فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ (متقین در چنین دنیایی اهل فضیلت اند) . یعنی اهل تقوي در جامعه داراي تفاوت ها است كه فضايل معنوي را متجلي می كنند . سپس به شمارش صفات متقین می پردازند :
صفت 1 :
1-مَنْطِقُهُمُ الصَّوَاب (گفتارشان صواب است)
ضرورت کنترل گفتار :
1- سخن گفتن (نطق و بيان) از بزرگترين نعم الهي (خلق الانسان علمه البيان )
نعمت هر چه مهمتر و بزرگتر خطرش بيشتر
2- پيامدهاي مهم فردي دارد.
حضرت سجاد عليه السّلام فرمود: زبان انسان هر روز با ساير اعضاء و جوارح مواجه مىشود و ميپرسد. حالتان چطور است؟ پاسخ زبان را كه ميدهند مي گويند حال ما خوب است اگر تو بگذارى و زبان را سوگند ميدهند. تو را بخدا ، تو را بخدا كه ما را مراعات كنى كه ثواب ما و عقاب ما بسته به رفتار تو است.
خطبه 176: مرد بايد زبانش را حفظ كند زيرا اين زبان سركش صاحبش را به هلاكت مىاندازد. به خدا سوگند، پرهيزكارى را نديدهام كه تقوا براى او سودمند باشد مگر آن كه زبان خويش را حفظ كرده بود.
3- پيامدهاي مهم اجتماعي دارد
حکمت 60 : اللِّسَانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَر. (زبان درندهاى است، كه اگر آزادش گذارند بگزد.)
فِتْنَةُ اللِّسَانِ أَشَدُّ مِنْ ضَرْبِ السَّيْف.( فتنه زبان از زخم شمشير هم بدتر است )
4- گفتار سرمايه است.
حکمت 381 : فَاخْزُنْ لِسَانَكَ كَمَا تَخْزُنُ ذَهَبَكَ وَ وَرِقَكَ فَرُبَّ كَلِمَةٍ سَلَبَتْ نِعْمَةً وَ جَلَبَتْ نِقْمَة زبانت را همچون طلا و نقرهات، نگه دار زيرا بسيار شده كه يك كلمه نعمت بزرگى را از انسان سلب كرده و يا بلا ى مهمى فراهم ساخته است
5- معيار شناخت است :
حکمت 392 : تكلموا تعرفوا فإن المرء مخبوء تحت لسانه . سخن گوييد تا شناخته شويد زيرا انسان در زير زبان خود پنهان است .
شيوه كنترل گفتار
1- سكوت
علي ع : لا حافظ أحفظ من الصمت . (نگه دارنده اي مانند سكوت نيست )
حکمت 381 : الْكَلَامُ فِي وَثَاقِكَ مَا لَمْ تَتَكَلَّمْ بِهِ فَإِذَا تَكَلَّمْتَ بِهِ صِرْتَ فِي وَثَاقِه (سخن را تا نگفتهاى در بند توست ، چون گفتى تو در بند آنى )
اين ديگ ز خامي است كه در جوش و خروش است/ گر پخته شد و لذت دم ديد خموش است
2- باور آنكه گفتار جزو اعمال است
رسول الله ص :فَإِنَّ مَنْ حَسَبَ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ كَلَامُهُ إِلَّا فِيمَا يَعْنِيه .(هر كس سخن خود را از عملش بداند كمتر سخن خواهد گفت مگر در جايى كه هدفى داشته باشد.)
3- اول تفكر بعد تكلم
خطبه 176 : زبان مؤمن پشت قلب او و قلب منافق پشت زبانش قرار دارد، چون مؤمن هرگاه بخواهد سخنى گويد نخست مىانديشد، اگر نيك بود اظهار مىكند و چنانچه نا پسند بود پنهانش مىدارد. ولى شخص دو رو و منافق آنچه بر زبانش آمد مىگويد و پيش از آن نمىانديشد كه كدام به سود و كدام به زيان اوست؟ رسول خدا ص فرمود: ايمان بندهاى درست و كامل نخواهد شد تا قلبش درست نشود، و هرگز قلبش درست نمىشود تا زبانش درست شود هر كس از شما توانائى داشته باشد كه خدا را در حالى ملاقات كند كه دستش از خون و اموال مسلمانان پاك، و زبانش از عرض و آبروى آنان سالم بماند، بايد چنين كند.
صفت 2 :
2- و ملبسهم الاقتصاد . (و پوشش آنها ميانه روي است)
مقصود از میانه روی ممکن است 2 امر باشد :
1- در اقتصادشان متعادل هستند
مصرف انسان به سه حوزه امور ضروري ، رفاهي و نیز هوسی قابل تقسیم است بیشتر توجه متقین به امور ضروری زندگی است و در رتبه بعد به برخی از امور رفاهی نیز اقدام می کنند و در رتبه سوم اگر درآمد آنها کافی باشد در اموری که موجب تنوع در زندگی است می پردازند . در آموزه های علوی تعادل اقتصادی هم ثمرات دنیوی و هم اخروی دارد :
دنيا : ما عال امرء اقتصد . تنگدست نشد كسي كه ميانه روي پيشه كرد . (حكمت 134)
آخرت : تخففوا تلحقوا : سبكبار باشيد تا به مقصد برسيد (خطبه 21)
2- از همه جهات در زندگي متعادل است . در عقايد ، در اجتماع ، در اخلاق ، در اقتصاد چنانکه در قرآن می خوانیم : و كذلك جعلناكم أمة وسطا (ما شما را امت وسط قرار داديم )
لذا در روایات چنین آمده است که لا يري الجاهل الا مفرطا أو مفرّطا (نادان يا در افراط است و يا تفريط)
صفت 3 :
3-و مشيهم التواضع . (و راه رفتن آنها متواضعانه است .)
اعمال انسان بازتاب صفات و حالات دروني است . چنانكه بيماري هاي جسمي علامت دارد بيماري روحي نيز علامت دارد
گرت جاه بايد مكن چون خسان / به چشم حقارت نظر در كسان
بزرگان نكردند در خود نگاه / خدابيني از خويشتن بين مخواه (سعدي)
در قرآن سوره اسراء آیه 37 می خوانیم : و لا تمش في الارض مرحا انك لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا . (در روي زمين با تكبر راه مرو تو نمي تواني زمين را بشكافي و طول قامتت هرگز به كوهها نمي رسد )
در آیه 63 فرقان نیز آمده است : وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا (و بندگان خداى رحمان كسانىاند كه روى زمين به نرمى گام برمىدارند و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مىدهند. )
ابعاد تاثیر خودخواهی و تواضع
1- عبوديت و عدم ارتكاب گناه
خطبه قاصعه 192: اعْتَرَضَتْهُ الْحَمِيَّةُ فَافْتَخَرَ عَلَى آدَمَ بِخَلْقِهِ وَ تَعَصَّبَ عَلَيْهِ لِأَصْلِه . (شيطان بر آدم عليه السّلام به جهت خلقت او از خاك، فخر فروخت، و با تكيه به اصل خود كه از آتش است دچار تعصّب و غرور شد)
در قرآن نیز می خوانیم که علت مخالفت برخی با آیات و نشان های روشن بر وجود خدا چیزی جز تکبر و غرور نیست :
غافر 56 : إن الذين يجادلون في آيات الله بغير سلطان أتاهم ، إن في صدورهم الا كبر .( آنانكه درباره آيات خدا بدون دليل و برهان مجادله مي كنند در سينه هاشان چيزي جز كبر نيست . )
و یا در آیه 87 بقره می خوانیم که علت ترور بعضی از انبیاء ، روحیه استکباری مخالفین آنها بوده است :
أفكلما جاءكم رسول بما لا تهوي أنفسكم استكبرتم ففريقا كذبتم و فريقا تقتلون . (آيا هر پيامبري كه برخلاف هواي نفس شما اوامري از جانب خداوند آورد استكبار كرده و از امرش سرپيچي مي نماييد و گروهي را تكذيب كرده و گروهي را مي كشيد. )
2- تواضع ضامن سلامت جامعه
در خطبه قاصعه حضرت امیر ع خودخواهي و تکبر را عامل جنگ و خونريزي در جوامع می داند :
زنهار زنهار شما را به خدا سوگند از كبر و نخوت تعصبآميز، و تفاخر جاهلى بر حذر باشيد كه آن مركز پرورش كينه و بغض و جايگاه وسوسههاى شيطان است كه ملتهاى پيشين و امتهاى قرون گذشته را فريفته است تا آنجا كه آنها در تاريكيهاى جهالت فرو رفتند و در گودالهاى هلاكت سقوط كردند (خطبه قاصعه : 192)
صفت 4 :
4- غضوا أبصارهم عما حرّم الله عليهم (چشمان خويش را از آنچه خداوند حرام كرده فرو مي گيرند)
چرا در آموزه هاي ديني به كنترل چشم تاكيد شده است ؟
محرمات فقهي ، حداقل پرهيز است . لذا عارفان بيهوده به اين سو و آن سو نگاه نمي كنند چون هر آنچه ديده بيند دل كند ياد .
دل تحت فرمان حواس است . اغلب تشويش هاي فكري از مجاري حواس وارد مي شوند .
كاشكي از غير تو آگه نبودي جان من
خود ندانستي به جز تو جان معني دان من
هر چه بينم غير رويت نور چشمم كم شود
هر كسي را ره مده اي پرده مژگان من
خداوند در قرآن می فرماید : قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ (به مؤمنان بگو چشمهاى خود را از نگاه به نامحرمان فروگيرند، و عفاف خود را حفظ كنند اين براى آنان پاكيزهتر است خداوند از آنچه انجام مىدهيد آگاه است! (نور :30)
از اركان تفكر ديني آن است که همه چيز امتحان كردني نيست. يكي از مهمترين نيازهاي ما به انبياء دانستن مواردي است كه امتحانشان مجاني نيست .لذا در روابط با جنس مخالف نيز بايد حدود الهي را نگاه داشت و خود به تجربه جديدي دست نزنيم . (ذلك أزكي لكم) این جمله در آیه بدان معناست که آثار و پیامدهای مدیریت چشم به خود فرد بر می گردد(لکم) و آن لذت و پاکی نصیب خودمان می شود.
صفت 5 :
5- وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُم (و گوشهاى خود را وقف شنيدن علم و دانش سودمند ساختهاند.)
همه دانستنيها سودمند نيست و حتي برخي مضر است . چنانکه پیامبر ص بعد از نمازهایش چنین دعا می فرمود: اللهم اني أعوذ بك من علم لا ينفع (خداوندا من از علمی که سودی ندارد به تو پناه می برم)
صد هزاران فضل داند از علوم جان خود را مي نداند آن ظلوم
داند او خاصيت هر جوهري در بيان جوهر خود چون خري (مولوي)
كمترين شرط نافع بودن علوم آن است كه اگر صرف خودشناسي نمي شوند حداقل مانع آن نشوند .
از صد يكي به جاي نياورده شرط علم / وزحب جاه در طلب علم ديگري
از من بگوي عالم تفسير گوي را / گر در عمل نكوشي نادان مفسري
علم آدميت است و جوانمردي و ادب / ورنه ددي به صورت انسان مصوري
با شير مردي ات سگ ابليس صيد كرد / اي بي هنر بمير كه از گربه كمتري (سعدي)
صفت 6 :
6- نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلَاءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي الرَّخَاء (در بلا و آسايش حالشان يكسان است)
علت چنین ویژگی علم و یقین است چنانکه حضرت در حكمت 147 می فرماید : علم و دانش با حقيقت و بصيرت به آنها روى آورده، و روح يقين را لمس كردهاند و آنچه دنيا پرستان هوسباز مشكل مىشمرند بر آنها آسان است آنها به آنچه جاهلان از آن وحشت دارند انس گرفتهاند
این جمله موید به آیات قرآن نیز هست : ألا ان اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (يونس :62)
امام صادق ع : مومن از پاره هاي آهن محكم تر است زيرا آهن چون در آتش داخل شود دگرگون شود ولي مومن اگر كشته شود و پراكنده گردد و دوباره كشته شود دگرگون نشود .
امام حسين ع وقتي علي اصغر در دامانش به خون غلطان شد فرمود: تحمل آنچه بر من نازل مي شود آسان است زيرا كه آن در مقابل چشمان خداست.
صفت 7 :
7- وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ (و اگر نبود اجل و سر آمد معينى كه خداوند براى آنها مقرر داشت روحهاى آنان حتى يك چشم برهم زدن از شوق پاداش و از ترس كيفر در جسمشان قرار نمىگرفت)
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك
چند روزي قفسي ساخته اند از بدنم
صفت 8 :
8- عظم الخالق في أنفسهم فصغر ما دونه في أعينهم (خالق چنان در دل آنان بزرگ است كه هر چه غير اوست در ديدگانشان كوچك است)
باور به خداوند متعال و جهان بینی توحیدی دارای آثار عيني و مثبت است که در این قسمت به هفت اثر آن اشاره می کنیم:
1- آرامش روان
این ویژگی در متقین سبب می گردد که همه ی آنچه در زندگی مادی با آن مواجه اند کوچک جلوه کند در نتیجه در برابر فقدان یا از دست دادن آن متاثر و اندوهگین نخواهد شد و همین امر سبب آرامش روح و جان آنان می گردد .
حضرت امیر حکمت 289 از جمله ویژگی های فردی که به دوستی برگزیده بودند همین امر بر می شمرند و می فرمایند : مرا در گذشته برادرى خدايى بود، كوچكى دنيا در نظرش او را در نظرم بزرگ مىنمود....
2- نفي گردن كشي
از جمله آثار مثبت جهان بینی توحیدی تواضع و عدم تکبر است حضرت امیر ع در خطبه 147 در تبیین آن می فرمایند : وَ إِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِمَنْ عَرَفَ عَظَمَةَ اللَّهِ أَنْ يَتَعَظَّمَ فَإِنَّ رِفْعَةَ الَّذِينَ يَعْلَمُونَ مَا عَظَمَتُهُ أَنْ يَتَوَاضَعُوا لَهُ وَ سَلَامَةَ الَّذِينَ يَعْلَمُونَ مَا قُدْرَتُهُ أَنْ يَسْتَسْلِمُوا لَهُ (آن كس كه عظمت خدا را مىشناسد سزاوار نيست خود را بزرگ جلوه دهد، پس بلندى ارزش كسانى كه بزرگى پروردگار را مىدانند در اين است كه برابر او فروتنى كنند، و سلامت آنان كه مىدانند قدرت خدا چه اندازه مىباشد در اين است كه برابر فرمانش تسليم باشند.)
3- توجيه مسووليت انساني
از دیگر آثار باورمندی به خدای متعال در زندگی مسوولیت پذیری است چنانکه حضرتش در خطبه 86 می فرماید : قَدْ عَلِمَ السَّرَائِرَ وَ خَبَرَ الضَّمَائِرَ لَهُ الْإِحَاطَةُ بِكُلِّ شَيْءٍ وَ الْغَلَبَةُ لِكُلِّ شَيْءٍ وَ الْقُوَّةُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ (خدا به تمام اسرار نهان آگاه و از باطن همه با خبر است، به همه چيز احاطه دارد، و بر همه چيز غالب و پيروز، و بر همه چيز تواناست. )
4- وارستگي
یقین به حضور و نظارت خداوند موجب کاهش ارتکاب گناه در زندگی می شود. حضرت در حکمت 324 می فرمایند : اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ (از معصيت خدا در خلوتگاهها بپرهيزيد چرا كه همو شاهد و همو حاكم و دادرس است.) و یا در خطبه 183 می فرمایند : فَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِعَيْنِهِ وَ نَوَاصِيكُمْ بِيَدِهِ وَ تَقَلُّبُكُمْ فِي قَبْضَتِهِ (از مخالفت فرمان خداوندى كه همواره در پيشگاه او حاضريد و زمام شما به دست او است و حركات و سكنات شما را در اختيار دارد بترسيد)
5- عدالت پيشگي
یقین به پاسخگویی در برابر ظلم به بندگاه خود در پیشگاه خداوند موجب می شود انسان مومن پیوسته عدالت محور و عدالت خواه باشد حضرت در نامه 53 خطاب به مالک اشتر می فرمایند : أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِكَ وَ مَنْ لَكَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِكَ فَإِنَّكَ إِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ كَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِه (نسبت بخداوند و نسبت بمردم از جانب خود، و از جانب افراد خاص خاندانت، و از جانب رعايائى كه به آنها علاقمندى، انصاف بخرج ده كه اگر چنين نكنى ستم نمودهاىو كسى كه به بندگان خدا ستم كند، خداوند پيش از بندگانش دشمن او خواهد بود)
6- استقامت و پايداري
باور به آنکه خداوند شاهد و آگاه بر رفتار جلوت و خلوت و گفتار پیدا و پنهان ماست موجب می شود تا سختی ها را بهتر تحمل کنیم چرا می دانیم تنها نیستیم و کسی هست که به حال ما توجه دارد حضرت در خطبه 227 در این زمینه می فرمایند : اللَّهُمَّ إِنَّكَ آنَسُ الْآنِسِينَ لِأَوْلِيَائِكَ وَ أَحْضَرُهُمْ بِالْكِفَايَةِ لِلْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ تُشَاهِدُهُمْ فِي سَرَائِرِهِمْ وَ تَطَّلِعُ عَلَيْهِمْ فِي ضَمَائِرِهِمْ وَ تَعْلَمُ مَبْلَغَ بَصَائِرِهِمْ فَأَسْرَارُهُمْ لَكَ مَكْشُوفَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَيْكَ مَلْهُوفَةٌ (پروردگارا تو براى دوستانت مأنوسترين مونسهائى، و براى توكل كنندگانت بهترين برطرف كننده مشكلاتى درون دل آنان را مىدانى، و از اسرار ضميرشان آگاهى و از اندازه ديد چشمانشان باخبرى اسرار آنها برايت مكشوف، و قلوبشان به تو متوجه است )
و در قسمت دیگری از همین خطبه می فرمایند : إِنْ أَوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَةُ آنَسَهُمْ ذِكْرُكَ وَ إِنْ صُبَّتْ عَلَيْهِمُ الْمَصَائِبُ لَجَئُوا إِلَى الِاسْتِجَارَةِ بِكَ عِلْماً بِأَنَّ أَزِمَّةَ الْأُمُورِ بِيَدِكَ وَ مَصَادِرَهَا عَنْ قَضَائِكَ (و اگر غربت آنان را به وحشت اندازد ياد تو مونس تنهائى آنهاست و اگر مصائب و مشكلات بر آنان فرو بارد به تو پناه مىآورند، چه اين كه مىدانند زمام امور به دست تو است و سر چشمه آنها به فرمان توست)
7- آزادي و آزادگي
هفتمین اثر مثبت جهان بینی توحیدی حریت است چرا که باور به قدرت خدای یکتای واحد و احد سبب می شود انسان سر بر آستان هیچکس دیگر نساید و فقط از آن خدا اطاعت و تبعیت کند و هدف پیامبر خاتم ص نیز چیزی جز این نبود که مردم را از اطاعت طاغوت های زمان و شیطان برهانند حضرت در خطبه 147 می فرمایند : : فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً ( صلىاللهعليهوآله )بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ (خداوند «محمد» صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به حق مبعوث ساخت تا بندگانش را از پرستش بتها خارج، و به عبادت خود دعوت كند، و آنها را از زير بار طاعت شيطان آزاد ساخته به اطاعت خود سوق دهد.)
صفت 9 :
9-فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ ( بهشت براى آنان چنان است كه گويى آن را ديده و در نعمتهاى آن به سر مىبرند، و جهنّم را چنان باور دارند كه گويى آن را ديده و در عذابش گرفتارند.)
صف 10 :
10- قلوبهم محزونة (قلبهايشان محزون است)
ظاهر این صفت متقین با برخی مضامین آیات قرآنی در وصف اولیاء الهی در تنافی است همچون آیه 62 یونس که می فرماید : الا ان اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون .( آگاه باشيد، كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مىشوند)
پاسخ آن است که حزن و اندوه نه مطلقا بد و نه مطلقا خوب است بلکه از منظر آموزه های دینی حزن و غم هم می تواند ممدوح و مثبت و هم می تواند مذموم و منفی باشد . خوبی و بدی غم وابسته به عوامل ایجاد آن است که در پی می آید :
منشا حزن ممدوح :
1- مشاهده عدم هدايت مردم . خدا در آیه سوم سوره شعراء خطاب به پيامبر ص می فرماید : لعلك باخع نفسك ألا تكونوا مومنين (شايد تو نفس خود را هلاك كني از اينكه خلق ايمان نمي آورند و هدايت نمي شوند)
2- مشاهده مشکلات و گرفتاری های مردم . امام علي ع : آيا من با شكم سير بخوابم در حاليكه در اطرافم شكمهاي گرسنه وكبدهاي سوزاني باشد ؟!
منشا حزن مذموم :
1- ميل به دنيا : امام صادق ع : ميل به دنيا غم و اندوه به ارث مي گذارد .
2- شهوت راني :پيامبر ص : چه بسا لحظه اي شهوت راني كه موجب غم و اندوه طولاني مي شود .
3- چشم دوختن به اموال ديگران : پيامبر ص : كسي كه به آنچه دردست مردم است نظر كند حزن او طولاني و تاسفش مداوم خواهد بود .
صفت 11 :
11- و شرورهم مأمونه ( مردمان از آسيبشان در امان اند)
صفت 12 :
12- و أجسادهم نحيفة (بدنهايشان لاغر است)
نحیف بودن به معنای ضعیف بودن نیست بلکه به معنای چالاکی است چنانکه در نامه 45 حضرت می فرمایند :
آفريده نشدهام كه غذاهاى لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد، چونان حيوان پروارى كه تمام همّت او علف، و يا چون حيوان رها شده كه شغلش چريدن و پر كردن شكم بوده، و از آينده خود بى خبر است. آيا مرا بيهوده آفريدند آيا مرا به بازى گرفتهاند آيا ريسمان گمراهى در دست گيرم و يا در راه سرگردانى قدم بگذارم. گويا مىشنوم كه شخصى از شما مىگويد: «اگر غذاى فرزند ابى طالب همين است، پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است». آگاه باشيد درختان بيابانى، چوبشان سختتر، و درختان كناره جويبار پوستشان نازكتر است. درختان بيابانى كه با باران سيراب مىشوند آتش چوبشان شعلهورتر و پر دوامتر است.
صفت 13 :
13- وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِيفَةٌ (و نيازهاشان اندك است.)
در این زمینه امام صادق ع می فرمایند : الْمُؤْمِنُ حَسَنُ الْمَعُونَةِ خَفِيفُ الْمَئُونَة (مومن ياوري خوب و كم خرج است)
در روایت دیگری آمده است که امام صادق ع وارد حمام شدند صاحب حمام گفت : حمام را براي شما خلوت كنم ؟ حضرت فرمودند : خير ، مومن كم هزينه (كم زحمت) است .
متاسفانه برخي از ما در معاشرت با ديگران پرزحمت و كم خدمت هستيم .
صفت 14 :
14- وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ (و نفسهايشان به زيور عفت آراسته است)
در تعریف عفت آمده است که حاصل شدن حالتي براي نفس است كه به سبب آن از غلبه شهوت (شهوت مال ، مقام ، خوردن ، سخن گفتن ، جنسي ) امتناع مي كند .
حضرت علی ع در خطبه 176 می فرماید :رسول خدا ص مكرّر مىفرمود: «بهشت پيچيده به سختىها، و دوزخ آميخته به شهوات است». بدانيد طاعتى نيست جز اينكه انجامش گران، و گناهى نيست مگر اينكه انجامش لذّت بخش است. پس رحمت خدا بر كسى كه از شهوت باز ايستد، و هواى نفس را ريشه كن كند
اگرچه عفت و کنترل شهوت در همه ابعاد آن توصیه شده است اما تاکید ویژه ای در حوزه عفت جنسی شده است خداوند در آیه 33 نور می فرماید : و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمىيابند، بايد پاكدامنى پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بىنياز گرداند!
در روایات كنترل غريزه جنسي از جمله برترین عبادتها شمرده شده است چنانکه امام باقر ع فرموده اند : خداوند به چيزي برتر از پاك نگهداشتن شكم و عفت جنسي عبادت نشده است .
در این زمینه حضرت امیر ع در حکمت 474 می فرمایند : اجر و مزد مجاهد شهيد در راه خدا، بالاتر از اجر و مزد كسى نيست كه بر گناهش توانايى هست، ولى پاكدامنى مىورزد. چنين انسان با عفّتى نزديك است فرشتهاى از فرشتگان باشد
ثمره عفت جنسي چنانکه حضرت می فرمایند ضعیف و ناتوان شدن شهوت است شهوتی که در صورت قدرت گرفتن سبب تخریب و فساد در زندگی می شود :
امام علي ع : عفت ، شهوت را ضعيف و ناتوان مي كند .
صفت 15 :
15- صَبَرُوا أَيَّاماً قَصِيرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ يَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُم(براى مدتى كوتاه در اين جهان صبر و استقامت ورزيدند و راحتى بس طولانى بدست آوردند، تجارتى است پرسود كه پروردگارشان برايشان فراهم ساخت.)
تعبير تجارت و مشتقات آن از تعابير شايع در قرآن و روایات در ترغیب مومنان به انجام کار شایسته است چنانکه در آیه 111 سوره توبه می خوانیم :
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (در حقيقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد، خريده است همان كسانى كه در راه خدا مىجنگند و مىكُشند و كشته مىشوند. [اين] به عنوان وعده حقّى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست. و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است؟ پس به اين معاملهاى كه با او كردهايد شادمان باشيد، و اين همان كاميابى بزرگ است.)
امام باقر ع : دنيا بازارى است كه بعضى از اين بازار سود مي برند و برخى زيان مىبينند
ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات (عصر 2)
خسران كم آوردن از سرمايه است نه از سود
امام سجاد ع : دنيا بازار آخرت است و نفس تاجر اين بازار است. و شب و روز سرمايه است. و سود اين تجارت بهشت است. و ضرر آن آتش است.
صفت 16 :
16- أَرَادَتْهُمُ الدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا (دنيا آنان را خواست و آنان آن را نخواستند)
صفت 17 :
17- وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا (به اسارتشان كشيد و آنان خويشتن را از چنگالش رهانيدند)
صفت 18 :
18- أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ (به هنگام شب به عبادت قيام كنند)
شاید وجه مقدم شدن اوصاف شبهاي متقين بر روز آن است که اعمال روز جلوه و متاثر از عمل شبانه است و جهت دهنده آن است.
خداوند در آیه 79 اسراء خطاب به پیامبر ص می فرماید : وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً (و پاره اي از شب را بر سبيل نافله و نه فريضه بيدار باش و عبادت كن باشد كه پرورگار ، تو را به مقامي محمود برآورد .
دعاي صبح و ورد شب كليد گنج مقصودست
بدين راه و روش ميرو كه با دلدار پيوندي
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند /واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي /آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند
صفت 19 :
19- تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ (قرآن را تلاوت مي كنند)
صفت 20 :
20- يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلا (قرآن را شمرده و سنجيده تلاوت مي كنند)
خداوند خطاب به پيامبر ص در آیه 4 مزمل می فرماید : و رتل القرآن ترتيلا
البته باید توجه داشت در عبادتي كه فهم نباشد و در قرائتي كه تدبر نباشد خيري نيست .
از امام علي ع : معناي ترتيل را پرسيدند حضرت فرمود : هرگز همت شما رسيدن به آخر سوره نباشد .
امام صادق ع : ترتيل آن است كه آن را همراه با مكث و صداي خوش بخواني .
صفت 21 :
21- يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ (خود را به آيات قرآن اندوهگين مي سازند)
حزن ممدوح متقين ناشي از دو امر است : 1- وعده هاي عذاب الهي 2- فراق و هجران از محبوب
صفت 22 :
22- وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ (داروى دردشان را از قرآن برمي گيرند.)
در آیات متعددی از قرآن به شفا بودن قرآن تصریح شده است :
1- قد جائتكم موعظة من ربكم و شفاء لما في الصدور (يونس 57)
2- و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمونين (اسراء 82 )
3- قل هو للذين آمنوا هدي و شفاء (فصلت 44)
صفت 23 :
23- فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ (و چون به آيهاى بشارت دهنده بگذرند به مورد بشارت طمع كنند، و روحشان از روى شوق به آن خيره گردد، و گمان برند كه مورد بشارت در برابر آنهاست.)
صفت 24 :
24- وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ (و چون به آيهاى بگذرند كه در آن بيم داده شده گوش دل به آن دهند، و گمان برند شيون و فرياد عذاب بيخ گوش آنان است. )
صفت 25 :
25- فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ يَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِي فَكَاكِ رِقَابِهِم (در برابر پروردگارشان ميان خم كردهاند و پيشانى و كف دست و زانو و نوك پاى بر زمين نهادهاند و از خداوند تعالى مىطلبند كه آزاديشان بخشد.)
صفت 26 :
26- وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ (و اما در روز بردبار هستند)
حلم به كنترل نفس از هيجانی که در هنگام خشم و غضب ایجاد می شود گفته می شود.
امام علي ع : غضب نوعي از ديوانگي است زيرا صاحب آن پشيمان مي شود و اگر پشيمان نشد پس ديوانگي او ريشه دار و عميق است .
از الگوهای قرآنی مقابله با خشم حضرت ابراهيم است که داستان ایشان در آیه 47 سوره مریم آمده است. ایشان 4 بار با تعبير ”يا أبت“ عمويش را نصيحت مي كند . آزر در جواب مي گويد : اگر از حرفهايت دست بر نداري سنگسارت مي كنم از ما دور شو . اما ايشان نه تنها از این جملات تند عصبانی نمی شود که در جواب مي گويد : سلام عليك سأستغفر لك ربي .( درود بر تو باد، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مىخواهم)
به واسطه چنین برخوردهایی است که قرآن حضرت ابراهیم را به این وصف می ستاید و می فرماید : ان ابراهيم لحليم أواه (هود 75)
در حال عصبانيت نه تصميم نه تنبيه نه اقدام بلکه باندازه حتی چند ثانیه به خود فرصت دهیم تا آن حالت هیجانی فرونشیند.
قنبر غلام حضرت امير روزي از طرف ناداني مورد اهانت واقع شد قنبر ناراحت شد آمد جواب دهد مولي فرمودند : آهسته قنبر! دشنام دهنده خود را از روي بي اعتنايي رها كن تا پروردگار را خوشنود و شيطان را غضبناك كني و دشمنت را عقوبت كني .
صفت 27 :
27- عُلَمَاءُ (دانشمندند)
صفت 28 :
28- أَبْرَارٌ (نيكوكارند)
صفت 29 :
29 - أَتْقِيَاء (با تقوايند.)
صفت 30 :
30- قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْيَ الْقِدَاحِ يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ يَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ (ترس و خوف بدنهاى آنها را همچون چوبه تيرى لاغر ساخته، چنانكه ناظران، آنها را بيمار مىپندارند اما هيچ بيمارى در وجودشان نيست بيخبران مىپندارند آنها ديوانهاند در حالى كه انديشهاى بس بزرك آنان را به اين وضع در آورده است)
وجه تشبیه متقین به چوب تیر آن است که تراشيدن چوب تير موجب ميشود تا تيرها سبك شده و برد بيشتري پيدا كند و نيز مقاومتش در برابر هوا كم شود .ترس از خدا كه متقين را لاغر مي كند موجب مي شود تا با سرعت و شتاب به هدف رسيده و امواج هواهاي نفساني در برابر آنها مقاومت كمتري داشته باشد .
خوف از خدا ميزان عقل است : عاقلترين شما خداترس ترين شماست .
صفت 31 :
31- لَا يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ (از اعمال اندك خويش خوشنود نيستند)
صفت 32 :
32- وَ لَا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثِيرَ (و اعمال فراوان خود را زياد نمىبينند)
از عمل خود راضي بودن موجب ايستايي و ركود است. حضرت امیر ع برای آنکه کوچکی اعمال ما در برابر عظمت ثواب و سختی عذاب الهی برشمرند می فرمایند :
(خطبه 52) به خدا سوگند اگر همانند شتران بچه مرده ناله سر دهيد، و به سان كبوتران نوحه كنيد و همچون راهبان، زارى نمائيد و براى نزديكى به حق و بالا رفتن درجات خود نزد او و آمرزش گناهانى كه ثبت شده و مأموران حق آن را نگهدارى مىكنند دست از اموال و فرزندان بكشيد... (اينها همه) در برابر ثوابى كه من برايتان انتظار دارم و عقابى كه از آن بر شما وحشتناكم، كم است. به خدا سوگند اگر دلهايتان آب شود، و از چشمهايتان از شدت شوق به خدا و يا از ترس او خون جارى گردد، سپس تا پايان دنيا زنده بمانيد، و تا آنجا كه مىتوانيد در اطاعت فرمان حق كوشش كنيد باز هم اين اعمال شما در برابر نعمتهاى بزرگى كه خداوند به شما داده، مخصوصا نعمت «ايمان» چيز قابل ملاحظهاى نيست
صفت 33 :
33- فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ (آنان خويش را متهم مىسازند)
صفت 34 :
34- وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ (و از كردار خود خوفناكند.)
صفت 35 :
35- إِذَا زُكِّيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا يُقَالُ لَهُ فَيَقُولُ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي وَ رَبِّي أَعْلَمُ بِي مِنِّي بِنَفْسِي اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِي أَفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُونَ (هر گاه يكى از آنها ستوده شوند از آن چه در بارهاش گفته شده در هراس مىافتد و مىگويد: من خود را از ديگران بهتر مىشناسم و خداى من، مرا بهتر از من مىشناسد بارالها مرا در مورد آنچه مى گويند مؤاخذه مفرما و بهتر از آن قرارم ده كه مىگويند، و گناهانى كه نمىدانند بيامرز.)
تملق و چاپلوسي از آفات اجتماعي و روحي است . حضرت امیر ع در حکمت 347 می فرمایند : ستايش بيش از شايستگى چاپلوسى، و كمتر از آن درماندگى يا حسادت است . در کلام دیگری نیز می فرمایند : احثوا التراب علي وجوه المداحين . بر صورت متملقان خاك بپاشيد . همچنین در حکمت 462 آمده است : بسيارند كسانى كه به خاطر تعريف و تمجيد فريب مىخوردند . در وصيت امام علي ع به امام حسن نیز آمده است : به اهل پاكدامنى و صدق بپيوند، و آنان را آنچنان تعليم ده كه تو را زياد تعريف نكنند، و بيهوده به كارى كه انجام ندادهاى تمجيد ننمايند، كه تمجيد فراوان ايجاد كبر و نخوت كند، و به گردنكشى نزديك نمايد
فرخي بهر دو نان در پيش دونان هيچوقت چاپلوس و آستان بوس و تملق گو مباش (فرخي يزدي)
پي لقمه چون سگ تملق مكن / به فتراك دونان تعلق مكن
رهان گردن از بار غل طمع / فشان دامن از خار ذل طمع
طمع هر كجا حلقه بر در زند / خرد خيمه زانجا فراتر زند (جامي)
صفت 36 :
36- فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّكَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِي دِين (از نشانههاى آنان اين است در دين نيرومندند )
امام حسين در مسير حركت به كربلا : همانا مردم دنياپرستند و دين از سر زبان آنها فراتر نرود و تا آنجا كه دين زندگىشان را رو به راه سازد سخن از دين مي گويند و چون در بوته آزمايش گرفتار شوند دينداران اندك گردند.
زهير بن قين بجلي در شب عاشورا خطاب به امام حسين ع : سوگند بخدا دوست دارم كشته شوم دوباره زنده گردم و بهمين كيفيت هزار مرتبه كشته شوم و زنده گردم و خداى متعال بدين وسيله تو و جوانان اهل بيتت را از آسيب دشمنان نگهدارى فرمايد.
صفت 37 :
37- وَ حَزْماً فِي لِين (دورانديشي همراه با نرمي دارند.)
دورانديشي به اقدام همراه با تدبير و عاقبت انديشي كه مانع پشيماني شود گفته می شود . بايد در معاشرت با ديگران دور انديش و با تدبير همراه با نرمخويي و عدم خشونت باشيم .
امام علي ع : دور انديش كسي است كه دوست خوب برگزيند زيرا آدمي به دوست خود شناخته مي شود .
حتي در مواجه با مثل فرعون در آیه 44 سوره طه آمده است که : فقولا له قولا لينا (با نرمي با او سخن بگوييد) و همین ویژگی پیامبر ص بود که موجب گرویدن خیل عظیم مردم به اسلام شد : سوره آل عمران آیه 159 : وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ (و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مىشدند)
صفت 38 :
38- و إيمانا في يقين (و ايماني آميخته با يقين دارند .)
ايمان مرتبه اي بالاتر از اسلام است . چنانکه در آیه 14 سوره حجرات تصریح شده است : قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُمْ ([برخى از] باديهنشينان گفتند: «ايمان آورديم.» بگو: «ايمان نياوردهايد، ليكن بگوييد: اسلام آورديم.» و هنوز در دلهاى شما ايمان داخل نشده است)
اسلام اقرار زباني و ايمان تصديق است و يقين مرتبه بالاتر از ايمان است كه موجب آرامش قلبي و اطمينان دروني مي شود : ابراهيم گفت: «پروردگارا، به من نشان ده چگونه مردگان را زنده مىكنى؟» فرمود: «مگر ايمان نياوردهاى؟» گفت: «چرا، ولى تا دلم آرامش يابد.» بقره 260.
ایمان نشانه هایی دارد که از جمله آن صداقت و راستگویی است . حضرت علی ع در حکمت 458 می فرمایند : ايمان آن است كه راستگوئى را در آنجا كه به تو زيان مىرساند، بر دروغ در آنجا كه سود دارد مقدم دارى. و اين كه گفتارت بيش از عملت نباشد و ديگر اين كه بهنگام سخن در باره ديگرى از خدا بترسى.
صفت 39 :
39- و حرصا في علم (حريص در دانش اند .)
حرص : علاقه و ميل افراطي به چيزي همراه با عمل و اقدام برای بدست آوردن آن است و ضد آن قناعت است .
حرص به امر زيبا ممدوح و حرص به امر نازيبا مذموم است .
حرص ممدوح : مانند حريص بر هدايت مردم چنانکه از جمله اوصاف رسول اکرم در قرآن همین وصف ذکر شده است : لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ (قطعاً، براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد، به [هدايت] شما حريص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است).
همچنین است حرص بر عدالت ، انصاف ، تقوي ...
حرص مذموم : حريص بر دنيا چنانکه در وصف یهود در آیه 96 بقره آمده است وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَة (و آنان را مسلماً آزمندترين مردم به زندگى، و [حتى حريصتر] از كسانى كه شرك مىورزند خواهى يافت. هر يك از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند)
علم آموزي نیز اگر از روي حب جاه باشد تحصیل کم آن نیز بد است چه رسد به زيادش
صفت 40 :
40- و علما في حلم (دانش همراه با حلم دارند)
شرط عالم بودن خاموش كردن آتش غضب و تحمل جفاي خلق است . آنكه نمي داند انسان هاي ديگر با طبايع و مذاق ها و خواسته هاي ديگر وجود دارد و نمي داند همه جا جاي احقاق حق نيست هنوز از دانش محروم است . تحمل جفاي خلق صيقل زننده و كمال بخشنده روح است
مولوي داستان عارفي را نقل مي كند كه زني بدخو داشت مريدي به ديدارش رفت زن عارف با دشنام هاي بسيار او را راند . مريد عارف را در جنگلي پيدا كرد در حالي كه ماري به دست بر شيري نشسته پيش آمد برو سلام كرد و پرسيد با اين همه كرامت چرا همسرت چنين با تو دشمن و دشنام گوست گفت اين كرامات را به سبب تحمل جفاهاي او يافته ام .
گرنه صبرم مي كشيدي بار زن كي كشيدي شير نر بيگار من
صفت 41 :
41- وقصدا في غني (در حال ثروت ميانه رو است )
بايد اختيار جيب آدمي در دستش باشد نه اختيار دستش در دست جيبش .
هشدار به ميانه روي از آن روست كه : ان الانسان ليطغي أن رآه استغني (علق 6) (به يقين انسان طغيان مي كند از اينكه خود را بي نياز ببيند .)
توزيع و مصرف ثروت انبوه مانند چيدن پازل هاي هزار تايي بسيار سخت است . در قرآن اسراف کنندگان به شدت نکوهش شده اند : ان المسرفين هم أصحاب النار (مومن 43) (همانا اسرافگران همدمان آتشند)
ان المبذرين كانوا إخوان الشياطين (اسراء 27)( اسرافكاران برادران شيطانند)
فيض كاشاني و غزالي پس از بررسي بسيار در باب فقر و غنا در نهايت مي گويند : از نظر اخلاقي بنحو مطلق فقر براي عموم مردم بهتر از غناست .
صفت 42 :
42- و خشوعا في عبادة (در عبادتشان خاشع اند)
از صفات مومنين خشوع در نماز است : قد أفلح المومنون الذين هم في صلاتهم خاشعون (مومنون 1)( به راستى كه مؤمنان رستگار شدند همانان كه در نمازشان خاشعند)
از پيامبر از خشوع در نماز سوال شد ايشان فرمودند : تواضع در نماز است به گونه ای که بنده با تمام قلبش به خدا روی آورد.
صفت 43 :
43- و تجملا في فاقة (در عين تهيدستي آراسته اند)
خداوند در توصيف اصحاب صفه که بعد از مهاجرت به مدینه در اوج فقر زندگی می کردند و حتی خانه و کاشانه ای نداشتند مي فرمايد : (بقره 273): فرد ناآگاه آنان را از شدت پارسايى وعفّتى كه دارند توانگر و بىنياز مىپندارد. [تو اى رسول من!] آنان را از سيمايشان مىشناسى. [آنان] از مردم به اصرار چيزى نمىخواهند.
صفت 44 :
44- و صبرا في شدة (در سختي ها صابراند .)
صبر : مهارت کنترل موقعیت خوش و ناخوش است
امام صادق ع : صبر نسبت به ايمان مانند نسبت سر به جسم چنانكه سر نباشد جسم نيز نيست صبر نيز اگر برود ايمان نيز مي رود.
اقسام صبر : صبر بر طاعت ، صبر از معصيت ، صبر بر مصيبت
صفت 45 :
45- و طلبا في حلال (طالب روزي حلال اند)
پيامبر ص : عبادت هفتاد جزء دارد كه ارزشمندترين آن طلب روزي حلال است .
صفت 46 :
46- و نشاطا في هدي (در رفتن راه راست شادمانند .)
توجه به آخرت و نسبت آن به دنيا و نيز توجه به آنكه تمامي مقررات الهي ناشي از مصلحت و مفسده در آن ها است شادي آور است . مثلا چشم پوشي از مال حرام همچون پرهیز از غذای فاسد نه تنها اندوه زا نيست كه شادي آور است .
صفت 47 :
47- و تحرجا عن طمع (از طمع دوري مي كنند)
امام علي ع : خردها بيشتر آنجا به زمين خورد، كه طمعها و آزمنديها برق زند
صفت 48 :
48- يعمل الأعمال الصالحه و هو علي وجل (در آن حال كه به كارهاى شايسته مىپردازد، دلش بيمناك است.)
ترس متقين از امور ذيل است : 1- ريا 2- عجب 3- از بين رفتن عمل (حبط عمل) 4- سوء عاقبت
صفت 49 :
49- يمسي و همه الشكر (شب را در انديشه شكر به پايان مى برد.)
شكر : ابراز بهترين عكس العمل در مقابل نعمت
صفت 50 :
50- و يصبح و همه الذكر (و روز را در انديشه ذكر اغاز مى كند)
ياد خدا ، ياد خود است در آیه 19 سوره حشر می خوانیم : و لا تكونوا كالذين نسواالله فأنساهم أنفسهم (و همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به خود فراموشى گرفتار كرد
صفت 51 و 52 :
51 و 52- ُ يَبِيتُ حَذِراً وَ يُصْبِحُ فَرِحاً حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ (شب ترسان مىخوابد و روز شادمان بر مىخيزد، خوف از غفلتى كه او را از آن بر حذر داشتهاند، و دلشاد از فضل و رحمت حق كه به دست آورده. )
صفت 53 :
53- إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِيمَا تُحِب (هرگاه نفس او در انجام وظائفى كه خوش ندارد سركشى كند او هم از آنچه دوست دارد محرومش مىسازد .)
پیامبر ص : دشمن ترین دشمنان تو نفس توست . مراد از جهاد نفس ، مهار نفس و مدیریت و کنترل غرایز و هوسها است .
صفت 54 و 55 :
54 و 55 - قُرَّةُ عَيْنِهِ فِيمَا لَا يَزُولُ وَ زَهَادَتُهُ فِيمَا لَا يَبْقَى (روشنى چشمش در چيزى است كه زوال در آن راه ندارد، و بى علاقهگى و زهدش در چيزى است كه باقى نمىماند .)
زندگی دارای موقعیت های خوشایند و ناخوشایند است . اغلب مردم در موقعیت ناخوشایند افسوس و حسرت و در موقعیت خوشایند افراط در خوش گذرانی و اسراف می کنند که هر دو مخاطره آمیز است. علت و سبب چنین واکنشهایی نیز چیزی جز دلبسته بودن و وابسته بودن به موقعیت ها نیست . زهد در حقیقت توصیه ای در جهت کنترل چنین موقعیت هاست . زهد به معنای نداشتن نیست زهد در مقابل رغبت ، میل شدید و دلبستگی است . زهد آموزه ای مهارتی است که قابل ارائه در سطح بین المللی در حوزه مهارت های زندگی است .
کنترل دلبستگی به موقعیت های دنیوی در گرو شناخت واقعیت دنیا است
ویژگی های دنیا :
الف : پایدار نیست . بالاخره روزی به پایان خواهد رسید
ب : خوشی های آن مطلق و فراگیر نیست. خوشی و ناخوشی دنیا با هم است.
ج : وابسته به بخت و اقبال است همه ی آن با تدبیر و دوراندیشی ما حاصل نمی شود.
ویژگی های آخرت :
الف : پایدار است . به تعبیر آیات قرآن پیوسته در آن بهشت برین خواهند بود (خالدین فیها)
ب : خوشی آن مطلق و فراگیر است. در بهشت رنج و غم و غصه ای نیست.
ج : وابسته به بخت و اقبال نیست در گرو عمل است .
حکمت 439 : زهد بين دو كلمه از قرآن است، كه خداى سبحان فرمود: «تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخوريد، و به آنچه به شما رسيده شادمان مباشيد(حدید 22)»
آثار زهد در نهج البلاغه:
1-(رضایت از زندگی )
2-(انجام کار خیر)
3-(عدم اعتماد به موقعیت ها)
4-(آگاهی به آفات دنیا)
صفت 56 و 57 :
56 و 57- يَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ (بردبارى را با علم، و سخن را با عمل، در مىآميزد)
صفت 58 :
58- تراه قريبا أمله (آرزوهايش را نزديك و غير طولاني مي بيني)
علي ع : بيشترين ترس من براي شما از دو چيز است : پيروي از هوي و بلندي آرزو چون پيروي از هوي مانع حق مي شود و بلندي آرزو مايه فراموشي آخرت مي گردد.
صفت 59 :
59- قليلا زله (خطا و لغزشان اندك است )
عوامل خطا و لغزش امور ذیل است که متقین از همه ی آنها بدور هستند:
1- جهل
2- رذائل اخلاقي
الف : پيروي از هواي نفس
ب : لجاجت
ج : عدم تامل و عاقبت انديشي
د : استبداد راي و عدم مشورت
صفت 60 :
60- خاشعا قلبه (قلبش خاشع است . )
خشوع قلبي مرتبه اي بالاتر از خشوع در عبادت است . اين خشوع هميشه ملازم با شخص پارسا است .
صفت 61 :
61- قانعا نفسه (نفسش قانع است.)
قناعت چنانکه در جملات گذشته بیان شد در برابر حرص و طمع است . مقصود از قناعت در اینجا قناعت در امور دنیوی و مادی است البته آنچه در آموزه های دینی در این حوزه توصیه شده است قناعت در مصرف است نه تولید به عبارت دیگر اسلام با تولید زیاد نه تنها مخالف نیست که آن را توصیه می کند اما مصرف باید حداقلی باشد .
ثمرات قناعت :
1- آرامش روحي
2- عزت نفس
3- ترك تجمل و مصرف زدگي
4- انفاق
صفت 62 :
62- مَنْزُوراً أَكْلُه (خوراكش اندك است . )
صفت 63 :
63- سهلا أمره (امورش آسان است ، بي تكلف است .)
صفت 64 :
64- حريزا دينه (دينش محفوظ است )
صفت 65 :
65- ميتة شهوته (شهوت او مرده است .)
صفت 66 :
66- مكظوما غيظه (خشم خود را فرو مي خورد . )
صفت 67 و 68 :
67 و 68 – الخير منه مأمول و الشر منه مأمون (به خير او اميد مي رود و از شرش ايمني حاصل است . )
صفت 69 و 70 :
69و 70- ان كان في الغافلين كتب في الذاكرين و ان كان في الذاكرين لم يكتب من الغافلين (اگر در ميان غافلان باشد در زمره ذاكران نوشته مي شود و اگر در بين ذاكران باشد از غافلان محسوب نمي گردد.)
صفت 71 :
71- يعفو عمن ظلمه (كسي را كه به او ظلم كرده مي بخشد )
صفت 72 :
72- و يعطي من حرمه (به آن كه محرومش كرده عطا مي كند)
در آیه 34 فصلت آمده است : وَ لَا تَسْتَوِى الحْسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلىٌِّ حَمِيمٌ(هرگز نيكى و بدى يكسان نيست بدى را با نيكى دفع كن، ناگاه (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است.)
صفت 73 :
73- يصل من قطعه (با كسي كه پيوندش را قطع كرده ارتباط برقرار مي كند)
صفت 74 :
74- بعيدا فحشه (از گفتار زشت بركنار است .)
در قرآن آمده است حتي به مخالفين اعتقادي نیز فحش ندهيم : وَ لَا تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوَا بِغَيرْ عِلْمٍ كَذَالِكَ زَيَّنَّا لِكلُِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ َ(انعام 108) (به معبود) كسانى كه غير خدا را مىخوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها (نيز) از روى (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اينچنين براى هر امّتى عملشان را زينت داديم
صفت 75 :
75- لينا قوله (سخن او نرم است . )
صفت 76 و 77 :
76و 77 – غائبا منكره و حاضرا معروفه (كار قبيح او پنهان و كار نيك او آشكار است .)
صفت 78 و 79 :
78-79- مقبلا خیره ، مدبرا شره (خوبیش به افراد روی آورده و بدیش از آنان روی گردانده است .)
صفت 80 :
80- في الزلازل وقور (در زلزله ها و طوفانها سنگين و با وقار است)
صفت 81 و 82 :
81و 82- في المكاره صبور و في الرخاء شكور (در ناخوشی ها شکیبا و در خوشی ها سپاس گزار است.)
صفت 83 :
83- لا يحيف علي من يبغض (به كسي كه با او دشمني دارد ظلم نمي كند)
در آیه 8 سوره مائده در این زمینه آمده است : وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (دشمنى با جمعيّتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند! عدالت كنيد، كه به پرهيزگارى نزديكتر است! و از (معصيت) خدا بپرهيزيد، كه از آنچه انجام مىدهيد، با خبر است! )
صفت 84 :
84- و لا يأثم فيمن يحب (بخاطر كسي كه دوستش دارد گناه نمي كند . )
صفت 85 :
85- يعترف بالحق قبل أن يشهد عليه (به حق اعتراف مي كند قبل از اين كه شهادت عليه آن داده شود .)
در سوره نساء آیه 135 آمده است : يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ ً (اى كسانى كه ايمان آوردهايد! كاملًا قيام به عدالت كنيد! براى خدا شهادت دهيد، اگر چه (اين گواهى) به زيان خود شما، يا پدر و مادر و نزديكان شما بوده باشد! )
صفت 86 :
86- لا يضيع ما استحفظ (آنچه را به او سپرده اند ضايع نمي كند)
از جمله اموری که به مومن سپرده اند نماز است : حافظوا علي الصلوات (بقره 238) از صفات مومنين نیز محافظت بر نماز است: هم علي صلاتهم يحافظون (انعام 92 ، مومنون 9 ، معارج 34)
صفت 87 :
87- لا ينسي ما ذكّر(آنچه خدا به او تذكر داده فراموش نمي كند )
صفت 88 :
88- و لا ينابز بالالقاب (لقب زشت بر كسي نمي گذارد .)
نظیر این مضمون در قرآن آمده است : و لا تنابزوا بالالقاب (حجرات 11)
صفت 89 :
89- لا يضار بالجار (به همسايه ضرر و زيان نمي رساند . )
حضرت امیر ع در نامه 47 که بعد از ضربت خوردن توسط ابن ملجم فرموده اند و وصیت به امام حسن و امام حسین علیهما السلام است می فرمایند : خدا را خدا را كه در مورد «همسايگان» خود خوشرفتارى كنيد، چرا كه آنان مورد توصيه و سفارش پيامبر شما هستند. وى همواره نسبت بهمسايگان سفارش مىفرمود تا آنجا كه ما گمان برديم بزودى سهميهاى از ارث بر ايشان قرار خواهد داد
صفت 90 :
90 – و لا يشمت بالمصائب (در مصيبت ديگران خوشحال نمي شود و كسي را شماتت نمي كند . )
صفت 91 :
91و 92- و لا يدخل في الباطل (در باطل پاي نمي گذارد)
صفت 92 :
و لا يخرج من الحق (و از حق پاي بيرون نمي نهد .)
صفت 93 :
93- ان صمت لم يغمه صوته (اگر سكوت كند سكوت او را محزون نمي كند )
صفت 94 :
94- و إن ضحك لم يعل صوته (اگر بخندد صداي خنده او بلند نمي شود . )
صفت 95 و 96 :
95 و 96- نفسه منه في عناء و الناس منه في راحه أتعب نفسه لآخرته و أراح الناس من نفسه (خود را در سختى قرار مىدهد اما مردم از دستش در آسايشند، خود را بخاطر آخرت به زحمت مىاندازد و مردم را در راحتى قرار مىدهد)
صفت 97 :
97 - بعده عمن تباعد عنه زهد و نزاهه (دوري او از كسي كه از دوري مي كند از روي زهد و به خاطر پاك ماندن است)
صفت 98 :
دنوه ممن دنا منه لين و رحمه ( معاشرتش با كسي كه به او نزديك مي شود توام با نرمش و مهرباني است)
صفت 99 :
99- ليس تباعده بكبر و عظمه (دوري كردن او از روي تكبر و بزرگي نیست)
صفت 100 :
100 -و لا دنوه بمكر و خديعه ( و نزديك شدن او از روي مكر و نيرنگ نمي باشد)
راوى مىگويد: هنگامى كه سخن به اينجا رسيد ناگهان «همام» نالهاى از جان بركشيد كه روحش همراه آن از كالبدش خارج شد . امير مؤمنان (ع) فرمود: آه من از اين پيشامد مىترسيدم سپس فرمود: مواعظ و پند و اندرزهاى رسا به آنان كه اهل موعظهاند چنين مىكند كسى عرض كرد: پس شما چطور اى امير مؤمنان امام (ع) فرمود: واى بر تو هر اجلى وقت معينى دارد كه از آن نمىگذرد و سبب مشخصى كه از آن تجاوز نمىكند، آرام باش ديگر چنين سخن مگوى اين حرفى بود كه شيطان بر زبانت نهاد.