سياست عرصه اى آفت خيز است و اگر با حراست نَفْس، حاكميت اخلاق و مَهار قدرت همراه نباشد، آدمى را در دام قدرتطلبى، خودكامگى، عقلگريزى، خشونتورزى، دنيازدگى، انحصارطلبى، دروغگويى، فريبكارى، زورگويى، كينهتوزى، حب و بغض افراطى، رياكارى، گردنفرازى، سازشكارى و دامهاى بسيار ديگر فرو مىبرد و فرد و جامعه را به تباهى مىكشاند. بنابراين لازم است از چنين امورى بهعنوان اصول سلبى پرهيز شود. در ذيل به برخى از اين آفات پرداخته مىشود.
1- قدرت طلبي
اگر قدرت مهار نشود، انسان را در اسارت خود درمىآورد و سياست به فساد آلوده مىشود. قدرت اين امكان را به قدرتطلبان مىدهد كه تمايلات خود را هرگونه كه بخواهند، ارضا نمايند، منافع مردمان را به راحتى در پاى مطامع خود قربانى كنند و به همهچيز تجاوز كنند؛
حكمت 216 : آن كه به مقام رسد گردنكشى كند
قدرتطلبى بستر سركشى، قانونشكنى، تندى و تيزى و خِرَدگريزى است. اميرمؤمنان على (ع) در عهدنامه مالك اشتر چنين هشدار داده است:
نامه 53 : هرگاه حكومت براى تو خود بزرگ بينى و كبر به وجود آورد، به بزرگى سلطنت خداوند كه فوق توست و قدرتى كه بر تو دارد و تو را بر خودت آن قدرت و توانايى نيست نظر كن، كه اين نظر كبر و غرورت را مىنشاند، و تندى و شدت را از تو باز مىدارد، و عقل از دست رفته را به تو باز مىگرداند. از برابر داشتن خود با عظمت حق، و از تشبّه خود با جبروت خداوند بر حذر باش، كه حضرت او هر گردنكشى را خوار، و هر متكبرى را بىارزش و پست مىكند.
و نيز هرگز نسبت بكارى كه پيش مىآيد و راه چاره دارد سرعت بخرج مده. مگو من مأمورم (و بر اوضاع مسلطم)، امر مىكنم و بايد اطاعت شود كه اين موجب دخول فساد در قلب، و خرابى دين، و نزديك شدن تغيير و تحول در قدرت است.
امام (ع) عوارض قدرتطلبى را بهطور مشخص سه چيز معرفى كرده است: طِمَاح (سركشى)؛ غَرْب (تندى و تيزى) و عَزَب عقل (خِرَدگريزى).
معلوم است كه اين عوارض در عرصه سياست چه مىكند و چگونه موجب تعدى به حقوق مردم، تعرض به حرمت ايشان، ستم و بيدادگرى و خشونتورزى، و زمينهساز تصميمات و اقدامات نابخردانه مىشود.
2- دروغگويي و فريبكاري
فريبكارى و دروغگويى كالاى رايج بازار سياستهاى غير اخلاقى است. حيلهگرى و دروغپردازى از لوازم اساسى چنين سياستى شمرده مىشود. در انديشه سياسى على (ع)، سياست مبتنى بر دروغ و فريب، سياستى جاهلى و غير انسانى است. اميرمؤمنان على (ع) در توصيف منطق سياسى عمرو بن عاص و همه آنان كه بر اين راه و رسمند، فرموده است:
خطبه 84 : شگفتا پسر آن زن بد نام در ميان مردم شام نشر مىدهد كه من اهل مزاح هستم مردى شوخ طبع، كه مردم را سرگرم شوخى مىكند. حرفى به باطل گفته و سخنى به گناه انتشار داده است. آگاه باشيد بدترين گفتار، دروغ است او سخن مىگويد و دروغ مىگويد، وعده مىدهد و تخلف مىنمايد، درخواست مىكند و اصرار مىورزد، اگر از او چيزى درخواست شود بخل ميكند، به پيمان خيانت مىنمايد، و پيوند خويشاوندى را قطع مىكند، به هنگام نبرد سر و صدا راه مىاندازد و تهيج و تحريص مىنمايد (اما اين سر و صدا) تا هنگامى است كه دست به شمشيرها نرفته، در اين هنگام براى رهائى جانش بهترين و بزرگترين نقشهاش آن است كه جامهاش را بالا زند و عورت خود را آشكار سازد تا از كشتن او چشمپوشى شود آگاه باشيد به خدا سوگند، ياد مرگ مرا از شوخى و سرگرمى باز مىدارد، ولى او را فراموشى آخرت از گفتن سخن حق باز داشته است او حاضر نشد با معاويه بيعت كند جز اين كه از او مزدى بدست آورد، و در برابر از دست دادن دينش بهائى گرفت.
در منطق سياسى على (ع)، هيچ چيز چون راستى و درستى، و وفادارى و پرواپيشگى، استواركننده و نجاتبخش نيست.
خطبه 41 : اى مردم وفا همزاد راستگوئى است، سپرى محكمتر و نگهدارندهتر از آن سراغ ندارم آن كس كه از وضع رستاخيز آگاه باشد، خيانت نمىكند. در زمانى بوجود آمدهايم كه بيشتر مردم خيانت و حيلهگرى را كياست و عقل مىشمارند، و نادانان آنها را اهل تدبير مىخوانند، چگونه فكر مىكنند خداوند آنها را بكشد چه بسا شخصى به تمام پيشآمدهاى آينده آگاه است و طريق مكر و حيله را خوب مىداند ولى فرمان الهى و نهى پروردگار مانع او است، و با اين كه قدرت بر انجام آن دارد آن را به روشنى رها مىسازد، ولى آن كس كه از گناه و مخالفت فرمان حق پروا ندارد، از همين فرصت استفاده مىكند.
3- نفاق و رياكاري
تزوير و رياكارى در سياست، روابط سياسى را غير امن و پايه اعتمادهاى سياسى را سست مىسازد؛ زيرا در وراى هر سخن سياسى، چيزى ديگر نهفته، و پشت هر اقدام سياسى، عملى خلاف آن قرار گرفته است. در اين صورت، سياست عرصه امورِ غيرقابل پيشبينى و غيرقابل اتكا خواهد بود. در اين عرصه ظاهربينان بهراحتى فريب مىخورند، و مزوّران و رياكاران بهراحتى به مقاصد نادرست خويش مىرسند.
واژه منافق :
موش صحرايى براى لانهاش دو راه قرار مىدهد، يكى از آن دو را باز مىگذارد و از آن رفت و آمد مىكند و ديگرى را بسته نگه مىدارد. هر گاه احساس خطر كند با سر خود ، راه بسته را باز كرده و مىگريزد. نام سوراخ مخفى موش «نافقاء» است كه كلمه منافق نيز از همين واژه گرفته شده است .
جايگاه منافق :
برخورد اسلام با منافق، همانند برخورد منافق با اسلام است. او در ظاهر اسلام مىآورد، اسلام نيز او را در ظاهر مسلمان مىشناسد. او در دل ايمان ندارد و كافر است، خداوند نيز در قيامت او را با كافران محشور مىكند.
إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَ الْكافِرينَ في جَهَنَّمَ جَميعاً (نساء 140)
خداوند، منافقان و كافران را همگى در دوزخ گرد خواهد آورد
إِنَّ الْمُنافِقينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصيراً (نساء 145)
منافقان در فروترين درجات دوزخند، و هرگز براى آنان ياورى نخواهى يافت.
حضرت علي ع در نامه 27 نهج البلاغه خطاب به محمد بن ابي بكر :
پيامبر به من فرمود: من بر امتم نه از مؤمن مىترسم و نه از مشرك چرا كه مؤمن ايمانش او را باز مىدارد و مشرك را خداوند به وسيله شركش نابود مىسازد تنها كسانى كه از شر آنها بر شما مىترسم آنها هستند كه در دل منافقند و در زبان دانا، سخنانى مىگويند دل پسند ولى اعمالى دارند زشت و ناپسند
در انديشه سياسى على (ع)، جز با نفى تزوير و رياكارى نمىتوان به درستى امانتدارى كرد و راه رشد مردمان و بستر سعادت ايشان را فراهم نمود.
هر كس كه نهان و آشكار، كردار و گفتار او دوگونه نباشد، امانت را بهجا آرد. [1]
اميرمؤمنان على (ع) خود بر هرگونه تزوير و رياكارى خط بطلان كشيد. در نگاه آن حضرت، مناسبات مزوّرانه و رياكارانه نشانه نهايت تباهى جامعه است.
[1] ( 2). همان، نامه 26.