loading...
امیرالمومنین اسدلله الغالب علی(ع)
هادی فرهنگ دوست بازدید : 169 پنجشنبه 1389/10/02 نظرات (0)

 

رضامندى، بستر موفقيت و كاميابى است. هيچ انسان موفّقى نيست كه از هنر «رضايت از زندگى» برخوردار نباشد. انسان‏هاى موفّق كسانى‏اند كه با زندگى خود مشكلى ندارند. اشتباه نكنيد! نمى‏گويم «در زندگى» خود مشكلى ندارند؛ بلكه مى‏گويم «با زندگى» خود مشكلى ندارند. مشكلْ داشتن در زندگى، يك چيز است و مشكل داشتن با زندگى، چيز ديگر.اتفاقاً در بيشتر موارد، انسان‏هاى موفّق با مشكلات زيادى دست و پنجه نرم كرده‏اند؛ اما احساس‏نارضايتى‏از زندگى‏نداشتند. مى‏توان گفت: رضامندى از زندگى يكى از رازهاى ناشناخته زندگى انسان‏هاى موفّق است.

رضايت چيست؟ خوش‏بختى كجاست؟

 

بسيارى از افرادى كه به امكانات زندگى دست مى‏يابند، احساس خوش‏بختى را تجربه نمى‏كنند و برعكس، بسيارى از كسانى كه فاقد امكانات زندگى‏اند، از احساس رضايت از زندگى برخوردارند. به نظر مى‏رسد ميان تمكّن مالى و رضايت از زندگى، رابطه علّت و معلول برقرار نيست. گاهى زندگى‏هاى مرفّه، از احساس رضايت از زندگى محروم‏اند و گاهى زندگى‏هاى ساده، از رضايت از زندگى برخوردارند. كدام يك بهتر است: تمكّن مالى يا رضايت از زندگى؟

رضايت از زندگى يك احساس درونى است و هر چند، منقطع از دنياى خارج و واقعيت‏هاى بيرونى نيست و مى‏تواند تحت تأثير آنها باشد، اما وابسته به آن نيز نيست و اين امكان وجود دارد كه در بدترين شرايط نيز بتوان از زندگى، احساس رضايت داشت. امّا سؤال اين است كه: سرچشمه احساسات انسان كجاست؟ و چه چيزهايى در شكل‏گيرى احساس نقش دارند؟

آن‏گونه كه مى‏انديشيم، احساس مى‏كنيم‏

احساس، ناشى از تفكر انسان است. احساسات و عواطف ما آن گونه شكل مى‏گيرند كه مى‏انديشيم. همه احساسات منفى و مثبت، نتيجه مستقيم افكارند. بدون داشتن افكار غمگينانه نمى‏توان احساس غم كرد، يا بدون داشتن افكار خشمگينانه نمى‏توان احساس خشم كرد، بدون داشتن افكار حاسدانه نمى‏توان احساس حسادت كرد و بدون داشتن افكار افسرده، نمى‏توان احساس افسردگى كرد. قرن‏ها قبل، اپيكور، فيلسوف يونان باستان گفت كه: «نگرش و برداشت انسان‏ها از رويدادها بسى مهم‏تر و تعيين‏كننده‏تر از خود رويدادها هستند».

اگر احساسات ما آن گونه شكل مى‏گيرند كه مى‏انديشيم، مى‏توان به راحتى نتيجه گرفت كه احساس رضامندى يا نارضايتى اززندگى، ريشه درچگونگى تفكر ما دارد و اگر چنين است، براى رسيدن به رضايت از زندگى بايد در تفكراتمان تجديد نظر كنيم. پس تنها راه رسيدن به شادمانى و رضامندى، تهيه و تأمين امكانات فراوان، لازم نيست؛ مى‏توان با يك تغيير در تفكرات، به آن دست يافت.

تفكر واقع‏گرا، شرط رضامندى‏

اگر چگونگى تفكر انسان، نقش تعيين كننده‏اى در احساس رضايت از زندگى دارد، سؤال اين است كه: چه تصوّرى از دنيا بايد داشته باشيم و زندگى را چگونه بايد ببينيم تا به رضامندى دست يابيم؟ براى رسيدن به يك احساس خوب از زندگى، شايد بتوان دنيا را در «خيال» خود بسيار زيبا، راحت و دوست داشتنى دانست و در پى آن، به يك احساس خوب و رضايتمندانه از زندگى دست يافت. اين نگرش، يك نگرش توهّمى و تخيّلى است و نمى‏تواند تأثير پايدار و ماندگارى داشته باشد و همانند مواد مخدّر يا داروهاى توهّم‏زاست كه براى مدتى ارتباط فرد را با خارج قطع كرده، در خيالات واهى، غوطه‏ور مى‏سازد؛ اما پس از تمام شدن اثر دارو، زندگى، بسيار سخت‏تر از آنچه بود، مى‏گردد.

راه رضايت از زندگى و راز شاد زيستن، شناخت واقعيت‏ها و گريز از تخيّلات و توهّمات است. بايد دنيا را آن‏گونه كه هست، شناخت. نگرش انسان به دنيا بايد نگرشى واقع‏بينانه و هماهنگ با واقعيت‏هاى آن باشد.

بنابراين، براى رسيدن به احساس شادمانى، لازم نيست واقعيت‏هاى گاه سخت و تلخ زندگى را انكار كنيم. با تفكر واقع‏گرا نيز مى‏توان به شادمانى و رضامندى رسيد و بلكه شايد تنها راه ممكن همين باشد. شايد بپرسيد كه:چگونه چنين چيزى ممكن است؟

هماهنگى انتظارات با واقعيت‏ها

اگر نگرش انسان به زندگى، واقع‏گرايانه باشد، انتظارات او از زندگى نيز واقع‏گرايانه خواهد بود و در پى آن، احساس او از زندگى نيز واقع‏بينانه خواهد شد. شايد بتوان گفت كه «هماهنگى انتظارات با واقعيت‏ها» شرط اصلى شاد زيستن و رضايت از زندگى است. ناهماهنگى ميان انتظارات و واقعيت‏ها، موجب دوگانگى شده، تضادهاى بنيادينى به وجود مى‏آورد كه زيان آن، جبران‏ناپذير است.

پس رضايت از زندگى هنگامى شكل مى‏گيرد كه انتظار ما از زندگى، واقع‏گرايانه باشد. اگر دنيا را با همه سختى‏هايى كه ممكن است داشته باشد، آن گونه كه هست بشناسيم، مى‏توانيم به راحتى در آن زندگى كنيم.

زندگى راحت، در گرو شناخت دنياست. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در باره اين اصل مى‏فرمايد: اگر درباره دنيا آنچه را من مى‏دانم، شما هم مى‏دانستيد، جان‏هاى شما از آن، احساس راحتى مى‏كرد.

با توضيحاتى كه داده شد، اكنون بهتر مى‏توان به عمق كلام امام على عليه السلام دست يافت كه مى‏فرمايد:كسى كه دنيا را بشناسد، به خاطر مصيبت‏هاى آن، غمگين نمى‏شود.

حضرت نمى‏فرمايد كه دنيا بايد جاى خوشى‏ها باشد و نمى‏فرمايد كه تصوّر كنيد دنيا پر از خوشى و راحتى است؛ بلكه مى‏فرمايد اگر دنياشناسى‏تان واقعى باشد، با وجود سختى‏ها و با اقرار به وجود آنها، باز هم احساس ناراحتى و نارضايتى به شما دست نخواهد داد. آموزه‏هاى زندگى‏ساز دين، انسان را به گونه‏اى تربيت مى‏كند كه در اوج سختى‏ها و در عمق گرفتارى‏ها نيز نااميد و افسرده نخواهد شد.

تلازمى ميان سختى و ناخرسندى نيست‏

معمولًا اين‏گونه مى‏پنداريم كه شادمانى و رضامندى، ضدّ سختى و گرفتارى است. آن جا كه سختى باشد، شادى و رضامندى نيست و آن جا كه سختى نباشد، شادى و رضامندى به وجود خواهد آمد؛ اما اين، يك تصوّر نادرست است. هيچ تلازمى ميان اين دو، برقرار نيست. سختى، يك چيز است و ناخرسندى، چيز ديگرى. نبايد تصوّر كرد پيامد قطعى سختى‏ها، ناخرسندى و نارضايتى است و شادمانى و دشوارى، قابل جمع نيستند! انبيا و اولياى الهى بيشترين سختى‏ها را در زندگى تجربه كرده‏اند؛ اما هرگز ناراضى و ناخرسند نبودند. سيدالشهدا عليه السلام با وجود سختى‏ها و همه دشوارى‏ها، راضى بود. آن حضرت هنگام خروج از مكه در خطبه‏اى خطاب به ياران خود مى‏فرمايد:

رضايت خدا رضايت ما اهل بيت است.و جالب‏تر اين‏كه روز عاشورا هر چه فشارها بيشتر مى‏شود و حضرت تنهاتر مى‏گردد و به كشته شدن نزديك‏تر مى‏شود، چهره‏اش گشاده‏تر و با نشاطتر مى‏گردد.

پس مى‏توان در ميان مشكلات و سختى‏ها، خرسند و شادمان بود و اين، پديده شگفتى است! راز اين شگفتى در چيست؟ در فصل‏هاى بعدى، پرده از اين راز، برخواهيم داشت. اكنون مهم اين است كه بدانيم رضايت از زندگى را با بازنگرى در تفكّرات و اصلاح آنها مى‏توان به دست آورد.واقعى شدن تفكّرات، به واقعى شدن انتظارات منجر مى‏شود و همين، مهم‏ترين شرط شاد زيستن و رضامندى از زندگى است.

امام على عليه السلام در اين باره مى‏فرمايد:بهترين دفع‏كننده اندوه، يقين است.

 

شناخت واقعيّت دنيا

هر چند زندگى انسان، محدود به دنيا نيست، اما ما انسان‏ها، اكنون در اين دنيا زندگى مى‏كنيم و شرط موفقيت در زندگى، اين است كه شرايط زندگى در دنيا را درك كنيم. تصوّر شما از «دنيا» و «زندگى» چيست و چه انتظارى از آنها داريد؟ آيا تصوّرها و انتظارهاى شما مطابق واقع است؟ آيا دنيا را آن‏گونه كه مى‏خواهيد، تصوّر مى‏كنيد و يا آن‏گونه كه هست، مى‏بينيد؟

1- اینجا دنیاست بهشت نیست

هميشه به ياد داشته باشيد كه اين جا دنياست و بهشت نيست. افراد ناراضى معمولًا كسانى‏اند كه از دنيا انتظار بهشت را دارند.

اگر انسان از دنيا انتظار بهشت داشته باشد، ميان انتظارات و واقعيت‏هاى زندگى، ناهماهنگى به وجود خواهد آمد و اين ناهماهنگى، به ناكامى مى‏انجامد و ناكامى، فشار روانى (تنيدگى) انسان را به شدت افزايش مى‏دهد و در نتيجه، موجب احساس نارضايتى از زندگى مى‏گردد.

اما اگر دنيا را آن گونه كه هست بشناسيم و بپذيريم و بر اساس شرايط موجود، به برنامه‏ريزى و فعّاليت بپردازيم، مى‏توانيم اميدوار باشيم كه به‏رضايت از زندگى دست يابيم. در بهشت، آنچه را بخواهيم مى‏شود؛ اما در دنيا آنچه را مى‏شود بايد خواست. اين، يك اصل در احساس رضايت از زندگى است. امام على عليه السلام در اين باره جملات زیبایی دارد :

خطبه  226 :(دنيا) سرائى است كه بلاها آن را احاطه كرده، و به بى‏وفائى و مكر معروف است، حالاتش يك نواخت نمى‏ماند و ساكنانش ايمن نيستند احوالش گوناگون و حالاتش گذرنده، زندگى در آن مذموم و امنيت در آن غير ممكن است اهل آن همواره هدف تيرهاى بلا هستند كه مرتبا به سوى آنها پرتاب مى‏شود و با مرگ نابودشان مى‏سازد . اى بندگان خدا بدانيد شما و آنچه در آن از اين دنيا هستيد در همان راهى قرار داريد كه پيشينيان شما بودند همانها كه عمرشان از شما طولانى‏تر، سرزمينشان آبادتر، و آثارشان از شما بيشتر بود، ناگاه صداهايشان خاموش، نيروها و حركتهاشان راكد، اجسادشان كهنه، سرزمينشان خالى و آثارشان مندرس گرديد قصرهاى بلند و محكم و بساط عيش و پشتيهاى نرم و راحت آنها به سنك و آجر و لحد هاى گورستان تبديل شد گورهايى كه بناى آن بر خرابى، و با خاك ساخته شده است، گورها به هم نزديك اما ساكنان آنها از هم دور و غريبند، در وادى وحشتناك به ظاهر آرام امّا گرفتارند، نه در جايى كه وطن گرفتند انس مى‏گيرند، و نه با همسايگان ارتباطى دارند، در صورتى كه با يكديگر نزديك، و در كنار هم جاى دارند. چگونه يكديگر را ديدار كنند در حالى كه فرسودگى آنها را در هم كوبيده، و سنگ و خاك آنان را در كام خود فرو برده است. شما هم راهى را خواهيد رفت كه آنان رفته‏اند، و در گرو خانه‏هايى قرار خواهيد گرفت كه آنها قرار دارند، و گورها شما را به امانت خواهد پذيرفت،

خطبه 82 : چگونه خانه دنيا را توصيف كنم كه ابتداى آن سختى و مشقّت، و پايان آن نابودى است در حلال دنيا حساب، و در حرام آن عذاب است. كسى كه ثروتمند گردد فريب مى‏خورد، و آن كس كه نيازمند باشد اندوهناك است، و تلاش كننده دنيا به آن نرسد، و به رها كننده آن، روى آورد. كسى كه با چشم بصيرت به آن بنگرد او را آگاهى بخشد، و آن كس كه چشم به دنيا دوزد كور دلش مى‏كند.

خطبه 99 : اى بندگان خدا، شما را به ترك دنيايى سفارش مى‏كنم كه شما را رها مى‏سازد، گر چه شما جدايى از آن را دوست نداريد، دنيايى كه بدن‏هاى شما را كهنه و فرسوده مى‏كند با اينكه دوست داريد همواره تازه و پاكيزه بمانيد. ... مرگ به سرعت او را مى‏راند، و عوامل مختلف او را بر خلاف خواسته خود از دنيا جدا مى‏سازد.

حکمت 69 : وقتی آنچه را خواستی نشد ، به آنچه داری بساز.

پیامدهای تفکر واقع گرا به دنیا

(خطبه 99)پس در عزّت و ناز دنيا بر يكديگر پيشى نگيريد، و فريب زينت‏ها و نعمت‏ها را نخوريد و مغرور نشويد و از رنج و سختى آن نناليد و ناشكيبا نباشيد، زيرا عزّت و افتخارات دنيا پايان مى‏پذيرد، و زينت و نعمت‏هايش نابود مى‏گردد، و رنج و سختى آن تمام مى‏شود، و هر مدّت و مهلتى در آن به پايان مى‏رسد، و هر موجود زنده‏اى به سوى مرگ مى‏رود. آيا نشانه‏هايى از زندگى گذشتگان كه بر جا مانده شما را از دنيا پرستى باز نمى‏دارد و اگر خردمنديد آيا در زندگانى پدرانتان آگاهى و عبرت آموزى نيست مگر نمى‏بينيد كه گذشتگان شما باز نمى‏گردند و فرزندان شما باقى نمى‏مانند مگر مردم دنيا را نمى‏نگريد كه در گذشت شب و روز حالات گوناگونى دارند:

يكى مى‏ميرد و بر او مى‏گريند، و ديگرى باقى مانده به او تسليت مى‏گويند، يكى ديگر بر بستر بيمارى افتاده ديگرى به عيادت او مى‏آيد، و ديگرى در حال جان كندن است، و دنيا طلبى در جستجوى دنياست كه مرگ او را در مى‏يابد، و غفلت زده‏اى كه مرگ او را فراموش نكرده است، و آيندگان نيز راه گذشتگان را مى‏پويند. بهوش باشيد مرگ را كه نابود كننده لذّت‏ها و شكننده شهوت‏ها و قطع كننده آرزوهاست، به هنگام تصميم بر كارهاى زشت، به ياد آوريد، و براى انجام واجبات، و شكر در برابر نعمت‏ها و احسان بى شمار الهى، از خدا يارى خواهيد.

حکمت 131 : اى كسى كه به نكوهش دنيا زبان گشوده‏اى ولى شيفته و فريفته جلوه‏هايش شده‏اى، و فريب افسونش را خورده‏اى و اينك به دنيا مى‏پردازى از سويى فريفته دنيايى و از سوى ديگر آن را نكوهش مى‏نمايى انصاف بده اين تويى كه در باره دنيا گناه كرده‏اى، يا اوست كه به تو خيانت مى‏ورزد آخر چه وقت او شيفته‏ات نموده و چسان فريبت داده با پيكرهاى پوسيده و از هم پاشيده پدرانت يا به آرامگاه مادرانت كه در زير توده‏هاى انبوه خاك است... و اين چه كسى است كه دنيا را نكوهش مى‏كند در حالى كه دنيا ناپايدارى خود را صلا داده، و جدا شدن خود را فرياد كرده است، و از نابودى خود و هر كه در آن به سر مى‏برد آگهى داده، و رنجها و گرفتارى‏هايش را نمودار ساخته،

نامه 68 : نامه به سلمان فارسى، قبل از ايّام خلافت :

مثل دنیا چون مار است، كه پوستى نرم و زهرى كشنده دارد، پس از جاذبه‏هاى فريبنده آن روى گردان، زيرا زمان كوتاهى در آن خواهى ماند، و اندوه آن را از سر بيرون كن، زيرا كه يقين به جدايى، و دگرگونى حالات آن را دارى، و آنگاه كه به دنيا خو گرفته‏اى بيشتر بترس، زيرا كه دنيا پرست تا به خوشگذارانى اطمينان كرد زود او را به تلخ كامى كشاند، و هر گاه كه به دنيا انس گرفت و آسوده شد، ناگاه به وحشت دچار مى‏گردد.

قصار 384 : به دنيا آرامش يافتن در حالى كه ناپايدارى آن مشاهده مى‏گردد، از نادانى است،  و كوتاهى در اعمال نيكو با وجود يقين به پاداش آن، زيانكارى است، و قبل از آزمودن اشخاص، اطمينان پيدا كردن از عجز و ناتوانى است.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
بسم الله نور علی نور.الهم عجل لولیک الفرج.استفاده از همه منابعی که توسط بنده نگاشته شده اند آزاد و باعث افتخار و خرسندی حقیر است.التماس دعا.یا حق
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    سوال آزمایشی
    پیوندهای روزانه
    دانشنامه امام علی (ع)
    آیه قرآن
    آمار سایت
  • کل مطالب : 107
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 98
  • آی پی دیروز : 11
  • بازدید امروز : 193
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 205
  • بازدید ماه : 263
  • بازدید سال : 6,442
  • بازدید کلی : 146,331
  • روزشمار عید غدیر