امام علی (ع) و نامه ی او به معاویه :
زمانی که امام به خلافت رسید بر آن شد تا عبدالله بن عباس را به حکومت شام بفرستد.
نامه ای به معاویه نوشت و در آن ضمن آگاه کردن او از این که مردم بدون مشورت او عثمان را کشتند ، اما اکنون از روی مشورت و اجتماع او را به خلافت انتخاب کرده اند ، از او خواست تا همراه اشراف شام به مدینه بیاید – معاویه پاسخی به نام امام نداد و تنها نامه سفیدی را که در آن نوشته شده بود: از معاویه به علی بن ابی طالب ، برای آن حضرت فرستاد کسی که نامه را آورده بود به حضرت گفت که از طرف مردی می آید که معتقدند تو عثمان را کشته ای و جز بر کشتن تو رضایت نمی دهند؟[1]
این ماجرا همراه شد با آغاز مسأله ی شورشیان جمل که امام را برای مدتی به خود مشغول داشت. در این فرصت ، ماجرای جمل فرصت تبلیغاتی دیگری برای معاویه فراهم کرد. او توانست با استناد به شورش طلحه و زبیر و عایشه به عنوان همسر پیامبر(ص) دخالت امام را در قتل عثمان بهتر از پیش در اذهان شامیان تثبیت کند.
پس از خاتمه ی ماجرای جمل، امام در کوفه مستقر شد زیرا روشن بود که به زودی با سپاه شام درگیر خواهد شد. در این صورت این تنها عراق بود که می توانست چنین کاری را انجام دهد . در همان لحظه ای که امام به کوفه درآمد ، سن بن عید قیس در شعری گفت : اکنون از جنگ با ناکثین ( پیمان شکنان) آسودیم ، اما در شام ماری سهمگین وجود دارد که هر کس را بگزد ، زهری کشنده در پیکرش بچکاند ، بنابراین برای علاج ، پیش از آنکه گزد ، سرش را بکوب و پرتابش کن.[2]
امام از کوفه با فرستادن نامه ای به معاویه کوشید تا او را به اطاعت از امام مسلمین قانع کند امام ضمن نامه ای به معاویه نوشت ، که خلافت او بر اساس معیارهایی که تا آن زمان بوده است هیچ مشکلی ندارد و او باید آن را بپذیرد ، امام در این نامه نوشتند : « اما بعد همانا بیعتی که مردم در مدینه با من کرده اند برای تو نیز که در شام اقامت داری ، الزامی است، چه همان کسان که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودند و به همان پایه و روشی که با ایشان بیعت شده بود ، با من بیعت کرده اند ، از این رو هیچ فرد حاضر را چاره ای نیست مگر آن که اختیاراً را بیعت کند و هیچ فرد غائب را راهی نیست که آن را مردود شمرد . شورا فقط حق مهاجران و انصار است و هنگامی که شورایی از مهاجران و انصار تشکیل شد و به رهبری مردی اتفاق کردند و او را امام خواندند ، این همان گزینش مورد رضای خداست . [3]
اگر خود را دچار بلا سازی ( و به سرکشی ادامه دهی) من با تو بجنگم و از خدا بر ضدت یاری می گیرم . درباره ی قاتلان عثمان سخن بسیار گفته ای ، نخست بدان ، راهی که مسلمانان می پیمایند در آی و سپس با آنان به محاکمه نزد من آی تا تو و انان را به کتاب خدا وادارم ... و بدان که تو در شمار طلق( آزاد شدگان به دست پیامبر (ص)) هستی و اسیران آزاد شده سزاوار خلافت و شرکت در شورا نیستند»[4]
هنگامی که جرید بن عبدالله نامه ی امام را به معاویه داد و از او خواست تا از فتنه انگیزی دست به داشته و به جماعت و به جماعت مسلمانان بپیوندد، معاویه از مردم خواست تا در مسجد جمع شوند . او ضمن ستایش از سرزمین شام به عنوان « الارض المقدسه» گفت: من خلیفه عمر بن خطاب و خلیفه عثمان بر شما هستم. من ولی خون عثمان هستم که مظلوم کشته شده است. شما درباره ی خون عثمان چه می گویید؟ همه ی مردم حمایت خود را از او در انتقام خون عثمان اعلام کردند. این پاسخ معاویه به امام بود. آنچه در این سخنان معاویه از همه جالبتر بود آنکه او از طرف عمر بر شام منصوب شده بوده است.[5]
معاویه به جریر بن عبدالله که از طرف امام آمده گفت: به علی (ع) بنویس( که شام و مصر را برای من قرار و زمانی که درگذشت ، بیعت کسی را بر من نگذرد. در این صورت من کار را من را به او وا می گذارم و او را به عنوان خلیفه می شناسم.)
جریر این مطلب را به امام نوشت ، و آن حضرت پاسخ داد: ( معیره در مدینه به من این پیشنهاد را کرد و من قبول نکردم – من چنین نخواهم بود و خداوند مرا به گونه ای نخواهد دید که گمراه کنندگان را به عنوان بازوی خود استفاده کنم.)[6]
امام و یاران در جبهه صفین
همان طور که قبلا بیان شد صفین نام محلی در مرز عراق و شام است که معاویه از پیش به سوی آن رفته و سپاهیانش آنجا را گرفته و آب را محاصره کرده بودند تا لشکر امام آب نداشته باشند اما امام با سپاه در رسید و آب را در اختیار گرفت؛ معاویه به عمر و عاص مشاور خود گفت: آیا گمان می کنی ، علی (ع) ما را به تلافی از آب محروم می کند ؟! عمرو گفت: نه، علی (ع) آنچه تو کردی نمی کند ، و چنین شد – البته این از امام (ع) بعید نیود و چنانکه آن از معاویه .
امام حسن و حسین (علیه الاسلام) در جنگ صفین
آن دو بزرگوار علاوه بر عرصه های جهادی قبل که همیشه همراه پدر بزرگوارشان بودند و از اسلام حقیقی و ناب دفاع می کردند ، در جنگ صفین نیز در بسیج عمومی نیروها و گسیل داشتن ارتش امیر مؤمنان (ع) برای جنگ با سپاه معاویه نقش مهمی را به عهده داشتند و با سخنان پر شور و مهیج خود مردم را به جهاد در رکاب امیر مؤمنان (ع) و سرکوبی خائنان و دشمنان اسلام دعوت می کردند آمادگی آنان برای جانبازی در راه حق به قدری بود که امیر مؤمنان در جنگ صفین از یاران خود خواست که آن دو را از ادامه ی جنگ با دشمن باز دارند ، تا نسل پیامبر با کشته شدن این دو شخصیت از بین نرود.